خلاقانه گام برداشتن در مسیر حل مسأله

آه درون به صدق مَقالم دلالت است ...

سیدعلیرضا کاشی‌زاد


 

  1. حلقه در از درون راز باشد بی خبر / مطلب دل را زبان تقریر نتوانست کرد صائب تبریزی
  2. حال من دور از آن جمال مپرس / رنگ و رویم ببین و حال مپرس
  3. گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست / رنگ رخسار خبر می دهد از سر ضمیر  سعدی
  4. در پیش ما فتاده ست مستی و هوشیاری / در هر که هر چه باشد رفتار می نماید صائب تبریزی
  5. کاسه ی چینی که صدا می کند / راز دل خویش ادا می کند
  6. رنگین سخنان در سخن خویش نهان اند / از نکهت خود نیست به هر حال جدا گل  صائب تبریزی
  7. من مجرم محبت و دوزخ فراق یار / و آه درون به صدق مقالم دلالت است  فروغی بسطامی

...

  • می شود بیت اول را دوباره بخوانید؟
  • می شود ابیات دوم تا هفتم را دوباره بخوانید؟
  • می شود بگویید چه چیزی فهمیدید؟
  • می شود بگویید کدام ابیات با یکدیگر قرابت معنایی دارند؟

...

این جا من هم دارم درباره TRIZ می نویسم. یادم نرفته، حواسم هست! آلتشولر در کتاب Innovation Algorithm می نویسد:

Sometimes, a fine similarity is difficult to express in words. Sometimes it cannot even be perceived by the inventor, it can only be felt

در نسخه فارسی کتاب یعنی الگوریتم نوآوری می خوانیم:

بعضی وقت ها، تشریح یک شباهت کوچک با کلمات، مشکل است. بعضی وقت ها این شباهت را حتی مخترع نیز درک نمی کند و فقط می تواند آن را احساس کند.

۰۶ مرداد ۹۳ ، ۰۶:۲۵ ۰ نظر
سیدعلیرضا کاشی‌زاد

چرا برای یادگیری TRIZ شش هفته زیاد نیست؟

 

Nikolai Khomenko اولین خبره TRIZ بود که به میزبانی شرکت LG به کره جنوبی دعوت شد. تصمیم LG برای شتاب‌دهی نوآوری در محصولاتشان و سرآمدی در بازار، آن‌ها را از سال 1996 مشتاق به‌کارگیری TRIZ کرد. چند سال بعد، آن‌ها در تاریخ تریز کره جنوبی، اول بودند اما در جایگاه، رتبه نخست را سامسونگ از آن خود کرد. ناکامی‌هایی در تجربه یادگیری و به‌کارگیری TRIZ در شرکت LG آن‌ها را از جدیت روز اول‌شان دور کرد. با فاصله‌ای، سامسونگ تجربه‌های خود و دنیا را مرور کرد و مسیر طی شده در شرکت رقیب را هم زیر نظر داشت. دورخیز جدی سامسونگ، تصمیم و اقدامی کاملا متفاوت با LG را در پی داشت: تمرکز بر TRIZ و درگیر کردن هر چه بیشتر تیم‌های طراحی و مهندسی. به علاوه اجبار همه مدیران ارشد بر دانستن TRIZ و به کار بستن آن در عمل.

همچنان هم سامسونگ بخش عمده‌ای از موفقیت‌های خود را رسما به واسطه تسری TRIZ به خانواده شرکت‌های خود و فرایندهای مختلف تعریف و انجام پروژه‌ها گزارش می‌کند.

پروفسور ناکاگاوا بیوگرافی تریز در کره‌جنوبی را در پایگاه TRIZ ژاپن آورده است. در وب‌سایت KATA یا The Korea Academic TRIZ Association هم اطلاعات مفیدی می‌توان یافت.

نیکولای خومنکو (2011-1954)، اولین دیدارش با مدیر ارشد کره‌ای شرکت LG را چنین تعریف می‌کرد:

  • چقدر وقت می‌خواهید که به تیم ما TRIZ را یاد بدهید؟
  • شش هفته تمام‌وقت در اختیارم باشند خیلی خوب است. اگر نه، دست‌کم چهار هفته نیاز دارم.
  • زیاد است! مگر می‌خواهید چه کنید؟ برای شش سیگما بیشتر از دو هفته نشد که مسلط شدند.
  • مبنای شش سیگما و ابزارهایش چیست؟
  • شما که می‌دانید استخراج اطلاعات آماری و محاسبات و ایجاد نمودارها و تحلیل و یافتن راه‌های کاهش ضایعات.
  • زبان شش سیگما چیست؟ چیزی به جز عدد و رقم و محاسبات ریاضی و تحلیل آماری و نمودار؟
  • همین‌ها است دیگر!
  • از چه سالی این‌ها را یاد می‌گیریم؟
  • واضح است! اولین درس‌های مدرسه با ریاضی همراه می‌شوند.
  • به همین دلیل شما نیاز به دو هفته داشتید تا چیدمان تازه‌ و ابزارهای نو اما از همان خانواده را به تیم بیاموزید. حالا از من می‌خواهید شنا کردن در مسیر خلاف آموخته‌ها و حفظیات ایشان را بتوانم در زمانی مشابه یاد دهم. سال‌ها تجربه کرده‌اند که مساله‌های تکراری خانواده مهندسی را با راه‌حل‌های تکراری و آشنا از خانواده مهندسی حل کنند. حالا من باید رویارویی با مساله‌های ابداعی و نحوه ساختن و یافتن راه‌حل‌های خلاقانه و نو را به ایشان بگویم. راه‌حل‌هایی از خانواده مهندسی اما شاید از زمینه متفاوتی نسبت به تخصص خودشان. برای ساختن این ساختمان فقط چند روز زمان برای کوبیدن این سازه نیاز است. بعد باید طراحی و ساختن بنای نو را یادشان بدهم. این‌ها هم تنها با گفتن نمی‌شوند. باید انجامشان دهیم و یادگیری مدل اوستا شاگردی می‌خواهد.

ششمین سمپوزیوم تریز ژاپن

و می‌گفت که با پذیرش آن آقای مدیر، چنین شد که اولین تیم کره‌ای TRIZ را یاد گرفتند.

سال 2010 که برای سخنرانی در ششمین سمپوزیوم TRIZ، با نیکولای خومنکو در شهر Atsugi ژاپن (نزد

یکی توکیو) بودیم، همان آقای مدیر را در سالن نشانم داد. این قصه را البته قبل‌تر در ایران برایمان روایت کرد.

...

از راست: نیکولای خومنکو، پروفسور تورو ناکاگاوا، محمود کریمی و یکی از مدیران انجمن تریز ژاپن(در سالن اصلی برگزاری ششمین سمپوزیوم تریز ژاپن، آتسوگی، ژاپن، سپتامبر 2010)

۰ نظر
محمود کریمی

سطر نوآوری؛ 7

مدیریت خلاق 

بسیار بیشتر از ایجاد یک صندوق پیشنهادات است 

سطری از صفحه 82 این کتاب#

۰ نظر

آیا سازمان شما سوپرمارکت! دارد؟

ژاپنی ها در اوایل دهه 40 میلادی (اواخر حکومت رضا شاه) سوپرمارکت نداشتند، احتمالا ما هم در آن تاریخ چیزی بیش از بقالی با این کاربرد نداشتیم. ژاپنی ها هم مثل ما ماست را از لبنیاتی، باتری را از الکتریکی، نان را از نانوایی، خودکار را از لوازم التحریری، ... تهیه می کردند. در دهه 40 میلادی مدیرشرکت تویوتا (که یکی از اعضای خانواده تویودا بود) به امریکا سفر کرد و دید که امریکایی ها برای تهیه بسیاری از کالاهای مصرفی روزانه خود به مغازه هایی به نام سوپرمارکت می روند. مساحت سوپرمارکت ها از یک مغازه ساده لبنیاتی بیشتر نبود اما تنوع کالاهایشان بسیار بیشتر و حجم انبارشان بسیار کم بود. همین ایده ی ساده جرقه طراحی سوپرمارکت صنعتی در کارخانه تویوتا را زد. 

سوپرمارکت صنعتی، محلی است یا بهتر بگوییم انباری است داخل یا بین ایستگاه های تولیدی که موادی که زیاد مصرف می شوند را در آن می گذارند. نکته مهم در طراحی سوپرمارکت ها، انتخاب اقلام و روش بارگذاری مجدد آنهاست. یعنی طبق چه برنامه ای موجودی این انبار پر شود تا هم سطح موجودی خیلی زیاد نشود و هم همواره به اندازه مورد انتظار موجودی داشته باشد. راستی، فراموش نکنیم که انبار در تفکر تویوتا اصلا چیز خوبی نیست و تلاش بر کاهش سطح انبار است تا سرمایه ای که به صورت انبار خوابیده، آزاد شود. تاثیر قابل توجهی که سوپرمارکت های صنعتی بر کاهش سطح موجودی ها گذاشتند موجب شد که امروزه شرکت های مشاوره ای داشته باشیم که کارشان بطور تخصصی طراحی سوپرمارکت صنعتی است.

ادامه مطلب...
۰۵ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۳۲ ۱ نظر
میثم ملکی

چرا خروجی‌‌های پژوهشی دانشگاه به درد کشور نمی‌خورد؟

بیشتر بخوانید

الزام صندوق‌های اقتصادی خطرپذیر به راه‌اندازی مراکز نوآوری در دانشگاه‌ها

بیشتر بخوانید

به ایران خوش آمدید

توریست، پیشران کلیدی توسعه بخش مهمی از خدمات کشورها است. این یادداشت نگاهی دارد به تاثیر حضور توریست در کشور ما ایران.

کل فعالیت‌های اقتصادی هر جامعه به دو دسته تقسیم می‌شود: تولید و مصرف. عاملین و کارگزاران اقتصادی نیز به دسته بنگاه‌ها، خانوارها، بخش مالی، دولت و بخش خارجی دسته‌بندی شده‌اند. در محاسبه تولید ناخالص داخلی و اجزای تشکیل‌دهنده آن گروه‌های چهارگانه کشاورزی، نفت، خدمات و صنایع و معادن، آورندگان اصلی درآمد ملی فرض می‌شوند. گروه خدمات زیربخش‌های بازرگانی، رستوران و هتلداری، حمل و نقل، انبارداری و ارتباطات، خدمات مؤسسه‌های پولی و مالی، خدمات مستغلات، حرفه‌ای و تخصصی، خدمات عمومی و خدمات اجتماعی، شخصی و خانگی را در برمی‌گیرد.

این بخش، یعنی خدمات در کشور ما رو به رشد است. کسب‌ و کارهای نوپای زیادی متولد شده یا در حال شکل‌گیری هستند. سرمایه‌بری کمتر بخش خدمات نسبت به صنعت و معدن و نفت، ملموس بودن آن و بکر بودن بسیاری از حوزه‌ها، در بازار کشور ما اشتهابرانگیز است.

اگر بخواهیم خدمات در کشورمان رونق یابد، باید توریسم را در اولویت‌های دستور کارمان بگذاریم. توریست، خواهان و پیش‌ران ایجاد و ارایه خدمت در هر کشوری است. کسب و کارها و دانش عمومی و شناخت فرهنگ و زبان‌زد شدن کشور به خوشنامی، از مسیر توریست است؛ توریست علمی، توریست ورزشی، توریست فرهنگی، توریست مذهبی، توریست پزشکی. همه مشتریان سیستم خدماتی کشور ما هستند. سیستمی که اعضای آن ارایه‌دهندگان این خدمات، در تمام زنجیره انتظارات توریست پرتوقع و دنیا دیده است. با خود پول می‌آورد که بهترین را تجربه کند.

توریست، از تحریک تا تصمیم آمدن به ایران و تا بازگشت به خانه‌اش، خدمت می‌خواهد. معرفی ایران، اطلاع‌رسانی و تبلیغات داشته‌های ما، فرایند مجوز ورود و ویزا، تهیه بلیت و تعیین مسیر سفر، رزرو محل اقامت، برنامه گشت و گذار داخلی، ارزآوری و پرداخت‌های مالی، رفت و آمدهای داخلی، خورد و خوراک، خرید هدیه،‌ گشت و گذار و همه خدمات دیگر را راحت، بی‌دردسر و در کسری از ثانیه انتظار دارد. علاوه بر برقراری زیرساخت‌ها، وجود خدمات مختلف و قابل مقایسه برای او مهم است. استانداردها را بالا می‌برد. دانش و کیفیت ما را افزایش می‌دهد. خاطره‌های خود را می‌برد و برای‌مان بازاریابی می‌کند.

همین حالا، تفاوت شوق توریست برای سفر به اصفهان، یزد، شیراز، کاشان، کرمان، تهران و دیگر شهرها را با هم مقایسه کنیم. از بازار و کالا و خدمات گرفته تا دانش و سواد و برخورد مردم. تاثیر توریست داخلی بر استان‌های مازندران و گیلان را هم ببینیم. اثر توریست بر بازار ترکیه را هم مدنظر داشته باشیم.

هفت سال پیش، یکی از زیرمجموعه‌های وزارت بازرگانی وقت، تصمیم داشت برای معرفی فرش ایرانی در بازارهای خارجی، به شبکه یورو نیوز چند آگهی بازرگانی سفارش دهد. نمایندگان این شبکه اصرار داشتند که اول باید آگهی‌ها تایید شود و کیفیت استاندارد پخش در شبکه‌شان را داشته باشد و حاضر نبودند هر ویدئویی که می‌گیرند را با هر قاب‌بندی و محتوای تصویری پخش کنند. با وجود این که کارفرما آن سازمان ایرانی بود و آن‌ها باید مشتاق جذب درآمد و گرفتن سفارش آگهی رفتار می‌کردند.

این یادداشت روز  شنبه 4 مرداد 1393 در خبرآنلاین منتشر شده است.

۰۴ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۰۶ ۰ نظر
محمود کریمی

با تشکر از شیشه سُس خرسی


در سال 1950 سرگرد جک استیل، افسر هنگ هوانوردی ارتش در حین فعالیت بروی یک پروژه ی هوانوردی در پایگاه هوایی رایت پترسون ایالات متحده لغتی را بکار برد که امروزه شاید به یکی از مهمترین حوزه های دانش میان رشته ای تبدیل شده است. بیونیک یا طراحی با الهام از منبع بزرگ و بی بدیل طبیعت در اصل از ترکیب دو  واژه ی Bio+nic  به وجود آمده است که Bio  آن به معنای زیست و حیات در مأخذ زبان یونانی است و ic آن نیز پسوندی است شبیه ساز به معنی مثل و مانند.
این شاخه مهم از طراحی در بطن خود به دو بخش مجزا تقسیم می شود. اول Bio form یا الهام از فرم های طبیعی و دوم Bio mimicry یا الهام از مکانیزم های طبیعی.
در Bio form طراحان به دنبال استخراج روابط و احساسات فرمی در طبیعت هستند. این روابط شامل نسبت ها، اندازه ها، رنگ ها، شکل ها و ... است.
حتماً تا به حال شده که با حیوان یا جانداری برخورد کرده باشید که به نظر شما خیلی جذاب، پر ابهت، با وقار، شاد و سرزنده، غمگین و ناراحت و یا حتی کودن و خنگ رسیده باشد! اینکه چرا فرم او باعث ایجاد این حس در شما شده است همان کلید کار طراح است که شالوده اصلی کار او را تشکیل می دهد که البته به دست آوردن روابط گفته شده در فرم های طبیعی کار راحتی نیست.
یکی از نقاط بحرانی طراحی Bio form جایی است که طراح برای ایجاد آن حس خاص به ورطه ی عین سازی کشیده شود. گویا به جای اینکه خودرویی با الهام از اردک طراحی کند دارد یک اردک چرخ دار می کشد. یا به جای آنکه ابهت صورت مار افعی را در هلی کوپتر طراحی کند دارد یه مار افعی با پروانه هایی روی سرش می کشد.
خلاصه این که طراحان Bio form در تلاش برای ساخت شیشه سس خرسی نیستند! با مروری ساده در محصولات اطراف خود حتماً متوجه  تفاوت محصولات بیونیکی با شیشه سس های خرسی و محصولاتی شبیه به آن خواهید شد.
در آینده نزدیک به Bio mimicry خواهیم پرداخت ان شا لله. 
۰۲ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۴۲ ۱ نظر
حسین سپهری

سطر نوآوری؛ 6

شما با کوهی از ذخایر محاصره شده اید

سطری از صفحه 96 این کتاب#

۰ نظر

نه: واکسیناسیون (Preliminary Anti-action)


پزشک ها این اصل رو باید دوست  داشته باشند. همه ی واکسن های ساخته شده به نوعی از این اصل پیروی می کنند. آزمایشگاهی ها وقتی قراره در معرض اشعه ی ایکس قرار بگیرند از تجهیزات مخصوصی استفاده می کنند. خود پزشک ها هم در عمل جراحی پیش بینی همه اتفاقات ممکن را کرده اند و در صورت بروز مشکل سریعا اقدام می کنند.

صنعتی ها نیز از این اصل استفاده می کنند: تدوین قوانین و استاندارد های صنعتی، رویه های استاندارد کاری برای فعالیت های مونتاژی و تولیدی، تهیه دفترچه راهنما برای اپراتور های تازه کار، استفاده از کلاه ایمنی و ...

باید تا به حال متوجه شده باشید که هر اصل در واقع گونه ی خاصّی از تضاد ها را رفع می کند. فکر می کنید این اصل چه تضادی را رفع می کند؟ زمانی که راه حل مان مسئله ثانویه ایجاد می کند این اصل می تواند راه گشا باشد. در آشنایی با هر اصل به این فکر کنید که ماهیت اصل چه گونه ای از تضاد ها را رفع می کند.

خلاصه:

  • اگر انجام کاری به جسم تنش وارد می کند. مقابله پیشاپیش با آن یا عمل خنثی کننده اش را از قبل انجام دهید.

اگر محوطه فرود بشقابک های هدف در تیراندازی به اهداف پروازی را دیده باشید پوشش گیاهی آن ناحیه کاملا تخریب می شود (مسئله ثانویه) یک راه حل این است که جنس بشقابک ها را از کود های گیاهی بسازند تا نه تنها پوشش گیاهی تخریب نشود که تقویت هم شود. (این مثال در کتاب نوآوری نظام یافته آمده است)

منبع عکس

۰۱ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۲۴ ۰ نظر
هادی آقازاده

تکنیک‌های ایده‌پردازی و تصور خلاق برای بازی با ایده‌ها


این پیش‌فرض را پذیرفته‌ام که مغز من به طور طبیعی خلاقانه رفتار نمی‌کند. حالا من که در رویارویی با مساله‌ها و شرایط مختلف می‌خواهم متفاوت و خلاقانه فکر کنم، چاره‌ام چیست؟
با به‌کارگیری تکنیک‌های ایده‌پردازی (که با نام تکنیک‌های خلاقیت هم شناخته شده‌اند) به عنوان ابزار غلبه بر اینرسی تفکر می‌توان در چارچوب‌های پیش‌فرض نماند. تمرین و مهارت‌ورزی در استفاده از این ابزارها، کمک می‌کند تا به تدریج مدل تفکر ما از تکراری به ابداعی و خلاقانه فکر کردن عادت کند. در TRIZ گروهی از ابزارها معروف به CID (برگرفته از Creative Imagination Development) متولد شده‌اند تا به توسعه تفکر خلاق کمک کنند.
اینجا در TRIZ Journal با استناد به مراجعی از آلتشولر، جیمز کوالیک، سیمون لیتوین،‌ سلوتسکی و گرگوری فرنکلاخ، نام برخی‌ از آن‌ها چنین آمده است:
The Fantasy Scale, The Four floor's Scheme of Fantastic Ideas' Generation, Principles of the Fantastic Ideas Generation anf Fantogramm, The Silver Clouded Planet Game, The Snow Ball Method, The Value's Changing Method, Good-Bad Game, The Trend Extrapolation Method, Yes-No Game of Conversation with Computer, The Golden Fish Method
در همین خانواده، ابزارهای جذابی مانند STC (یا DTC) و SLP و تکنیک Focal Object با دامنه کاربرد وسیع، ویژه TRIZ هستند و گره‌گشای مساله‌های گاه پیچیده.
یادگیری
هر یک از این تکنیک‌ها و تمرین مدام کردن آن‌ها، مانوردهی در برخورد با مساله‌های مختلف را ساده و هیجان‌انگیز می‌کند. مثل دریبل زدن‌های معروف برخی فوتبالیست‌ها که همه می‌گویند چطور و او می‌گوید با تمرین! جالب این‌جا است که بیشتر این تکنیک‌ها ماهیت بازی‌گونه دارند. مثل تمرین‌های فیزیکی که اندام انسان را سر حال می‌آورند. این بازی‌ها، فکر را ورز می‌دهند و لبخند بر لبان ما می‌نشانند. چون به کمک آن‌ها ایده‌هایی می‌دهیم و جوری فکر می‌کنیم که قبلا توانش را نداشتیم. امتحانشان کنید!
۰۱ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۰۰ ۱ نظر
محمود کریمی

فرآیند طراحی چیزی است که ...


Design Thinking یک طرز فکر است. یک فرآیند است... فرآیندی برای اقدام در برابر یک چالش! کلاسها و مدارس در سراسر جهان، هر روز با چالشهای طراحی رو به رو هستند، از سیستمهای بازخورد معلم گرفته تا برنامه ریزی های روزانه. چالشهایی که مربیان با آن مواجه می شوند، واقعی، پیچیده و متنوع هستند. آنها به زاویه دید جدید، ابزار جدید و رویه های جدیدی نیاز دارند. تفکر طراحی یکی از آنهاست.

فرآیند طراحی چیزی است که تفکر طراحی را به کار می بندد.

  1. اکتشاف: من یک چالش دارم. چطور با آن برخورد کنم؟
  2. تفسیر: من چالش را فهمیدم. چطور آن را تفسیر کنم؟
  3. ایده پردازی: من یک فرصت می بینم. چه چیزی خلق کنم؟
  4. آزمایش: من یک ایده دارم. چطور آن را بسازم؟
  5. تکامل: من چیزی را امتحان کردم. چطور آن را کامل کنم؟

* درباره تفکر طراحی و این پنج مرحله ی فرآیند طراحی در اکسیر نوآوری بیشتر خواهیم نوشت.

۰۱ مرداد ۹۳ ، ۰۵:۱۲ ۰ نظر
بهزاد معظمی

سطر نوآوری؛ 5

هر استراتژی، نیاز به چند راه حل همزمان دارد

سطری از صفحه 156 این کتاب#

۰ نظر

اتو کشیده هستید؟

سیدعلیرضا کاشی‌زاد

ابتدا یادداشتی را می خوانید که سال گذشته در سومین شماره فصلنامه نوآوری نظام یافته منتشر شد. [...] بهانه یادآوری این یادداشت خبری بود که امروز در سرویس علم و فناوری خبرگزاری ها آمد. نام Whirlpool و P&G را علاوه بر این خبر، یک جای دیگر هم می بینید. وقتی سخن از شرکت هایی است که برای گروه های تحقیق و توسعه خود دوره های آموزشی و برنامه های مشاوره ای TRIZ را گنجانده اند.

...

لباس شما قبل از مرحله­ ی اتو کشیدن کجاست؟ دارد خشک می­ شود؛ چون لباس را شسته ­ایم. البته ما نشسته ­ایم! زحمت بر دوش ماشین­ لباسشویی بود. تازه آن قدیم­ ها که ماشین لباسشویی و پودرهای چندآنزیمه نبود، تشتی بود و آب و صابونی ... بیایید به آینده برویم، یعنی به پس از اتو کشیدن. خب معلوم است دیگر! شاید برای مدتی روی چوب لباسی بماند. مثلا تا آخر همین هفته که برای فلان مهمانی می ­خواهید به تن کنید، ساکت و آرام در کمد خوابیده است! دست چوب لباسی هم درد نکند. کم یا زیاد وزن لباسی را تحمل می­ کند و لباس اتوکشیده را تا وقت نیازمان در آغوش دارد. 

بیایید برخی از این سیستم ­های درگیر را از درون تحلیل کنیم. مثلا اتو چه اجزایی دارد؟ چه ویژگی­ هایی دارد؟ آیا حفره­ های بخار می­ توانند به ما ایده ای بدهند؟ راستی مگر قصه ما با رطوبت و این­ها در ارتباط نیست؟ اتاقی که در اطراف سیستم داریم لباسمان را اتو می ­کنیم، می­ تواند منبعی باشد برای این دما و رطوبت و ... یعنی جست و جوی مکانیزمی خود به خودی تا این لباسمان - در اتاق یا در کمد یا هنگام خشک شدن یا اصلا از همان وقتی دارد شسته می­ شود- اتو کشیده به دست ما برسد؟
اگر تجربه نکرده باشیم، لااقل در فیلم­ های قدیمی دیده­ ایم که نقش اول داستان، شب­ هنگام وقتی می­ خواهد استراحتی کند شلوار پلوخوری خود را روی زمین می ­اندازد و پس از آن تشک را می­ اندازد و می ­گیرد تخت می ­خوابد تا صبح شلوارش اتو کشیده باشد! البته بیرون از خانه­ ها، در تشکیلات خشک­ شویی ­ها هم می­ توان میزهای اتوی متفاوت­ تری دید.
آینده­ ی این فناوری اتو کشیدن را می­ توانید مطالعه کنید و ببینید پیشگامان طراحی چنین سیستمی که سال­هاست در اسباب جهیزیه ­ی عروس دیده می­ شود، دارند چه تغییراتی را روی اتو می­ دهند؟
اگر اتو کشیدن را قدری متفاوت­ تر تحلیل کنیم، می­توان با نگاه ایده­ آلی به داستان نگاه کرد. راستی شما ایده ­ای برای بهبود اتو دارید؟ از کجا شروع کنیم؟

دو شرکت آمریکایی به معرفی فناوری جدیدی پرداخته‌اند که بخش مهمی از تنش زندگی مدرن یعنی لباس تمیز و مرتب را حل خواهد کرد. به گزارش سرویس فناوری خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، فناوری «Swash» همزمان یک ماشین لباسشویی و یک اتو بوده که در مدت کوتاهی لباسها را تمیز کرده، بوی بد آنها را از بین برده و چروکهای ایجاد شده را با فشار دادن یک دکمه صاف می‌کند. مقادیری از مایع بطور مستقیم بر روی لباسها پاشیده شده و سپس یک خشک‌کن به چرخش هوا در دستگاه می‌پردازد. پس از تنها 10 دقیقه می‌توان لباس را که تمیز و مرتب شده، پوشید. این دستگاه 499 دلاری که توسط شرکتهای Whirlpool و P&G طراحی شده، از ارتفاعی برابر با 1.3 متر و عرض 43 سانتیمتر برخوردار است. آویز لباس درون این دستگاه قرار می‌گیرد که در زمان بسته بودن 76 سانتیمتر و هنگامیکه گسترش می‌یابد، این اندازه به 1.39 متر می‌رسد. به ادعای سازندگان، دستگاهی با این اندازه برای اتاق خواب یا کمد لباس بسیار مناسب است بویژه اینکه دیگر نیازی به میز اتو نخواهد بود. چراغهای روی Swash به شمارش طول دوره چرخش پرداخته و کاربر را از زمان آماده بودن لباسش آگاه می‌کند.  سیستم Swash از وزنه‌هایی برای نگهداشتن لباسها در جای خود استفاده کرده و همزمان مایع از جلو و عقب به لباس افشانده می‌شود. بخش خشک‌کن حرارتی، هوا را داغ کرده و در میان لباس گردش می‌دهد؛ هنگامی که این هوا به مایع درون الیاف برخورد می‌کند، با بخار چروکها را از بین می‌برد. این دستگاه نیازی به آب نداشته و همچنین به لوله‌کشی احتیاج ندارد که این امر آن را به یک دستگاه کاملا قابل حمل تبدیل کرده است. پارچه‌های جنس جین، پشم، پلی استر، لایکرا، پنبه، ترمه، پولک‌دار، منجوق‌دار و توری براحتی در این دستگاه شسسته می‌شوند. انتظار می‌رود Swash از ماه سپتامبر در بازار آمریکا وارد شود اما ورود این دستگاه به بازار بین‌المللی و قیمت آن هنوز مشخص نشده است.

article-title

۳۱ تیر ۹۳ ، ۱۶:۲۸ ۰ نظر
سیدعلیرضا کاشی‌زاد

دولت پرکار و دولت بی‌کار!


امیدواریم آرزوی بی‌کاری دولت، روزی برآورده شود. این یادداشت درباره تصوری دور از ذهن است. نگاهی دارد به این که دولت خوب، چگونه دولتی است؛ پرکار یا بی‌کار؟

از منظر دانش نوآوری نظام‌یافته یا TRIZ همه سیستم‌ها از زمان تولدشان برای انجام کاری و برآوردن نیازی، به مرور زمان به سوی ایده‌آلی حرکت می‌کنند. ایده‌آل یعنی سیستمی که نباشد، اما کارش انجام شود. هر چه میزان این نبودن بیشتر شود، سیستم به سمت ایده‌آلی حرکت نوآورانه‌ دارد.

این حرکت، وقتی در مسیر دیگری می‌افتد، که از اندیشه طراحان سیستم یا فلسفه وجود‌ی‌اش، آگاهانه یا جاهلانه، عمدی یا سهوی، فاصله بگیرد.

استعلام خلافی خودرو از طریق پیامک یا ثبت‌نام اینترنتی برای آزمون‌ها و کنترل ترافیک بدون حضور مامور، نمونه‌هایی از حرکت در مسیر ایده‌آلی و بودن در میانه‌های راه است. وقتی کنکور نگیریم و هر کسی به دانشگاهی که شایستگی‌اش را دارد وارد شود، یعنی به ایده‌آل نزدیک‌تریم.

همیشه وقتی سفرهای استانی دولت محترم پیشین را مرور می‌کردم و خبرهای مفتخر بودن دولت به تعداد میلیونی نامه‌ها و یادداشت‌های دریافتی از دست مردم شهر و روستا را می‌خواندم به این فکر می‌کردم که این خوب است یا نه؟ آموخته‌هایم از TRIZ را مرور می‌کردم.

برای کامل بودن هر سیستم وجود چهار جزء ضروری است: موتور محرک، عضو انتقال‌دهنده، عضو کاری و عضو کنترلی.

در سیستم‌های مکانیکی و کاملا شناخته شده مانند خودرو، تشخیص اجزای سیستم و تفکیک آن‌ها از هم ساده است. چرخ‌ها عضو کاری‌اند، گیربکس و میل گاردان و متعلقات نقش انتقال‌دهنده را دارند، سیستم تعلیق و فرمان و پدال‌های کلاچ و ترمز و گاز در نقش عضو کنترلی‌اند.

در سیستم‌های پیچیده‌تر به ویژه وقتی انسان در سیستمی نقش مؤثر ایفا می‌کند مانند همه سیستم‌های اجتماعی کار دشوار می‌شود و گاه بحث برانگیز. تشخیص اجزا و نقش‌ها از هم به راحتی ممکن نیست. مثلا در سیستم آموزشی و علمی کشور، راحت نمی‌شود تفکیک کرد که شورای عالی انقلاب فرهنگی، معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری، وزارت علوم تحقیقات و فناوری، وزارت آموزش و پرورش و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی کجا نقش مستقل باید ایفا کنند و به خاطر چه نقشی متولد شدند و کجا درگیر هم‌پوشانی و خطا در درک جایگاه خود هستند. باید نشست و دقیق آن‌ها را از اساسنامه و زمان تولدشان تا امروز زیر ذره‌بین برد و بعد، تفکیک و تشخیص ساده می‌شود.

بخشی از این ماجرا به «دیده شدن» عضو کاری برمی‌گردد و شناخته شدن و پیامدهای طبیعی مانند معروف شدن. حالا وقتی کسی بخواهد شناخته شود، ناگزیر است مدام به عضو کاری تنه بزند و جای او را دچار ابهام کند.

وقتی دولت درگیر دریافت یادداشت‌های مستقیم از مردم می‌شود یعنی سیستم درست کار نمی‌کند که مردم به عنوان عضو کاری (انجام‌دهنده مجموعه فعالیت‌های پیش‌برنده و مولد کشور) ناچار می‌شوند کاستی‌ها را مستقیم به بالاترین مسؤول اجرایی کشور برسانند. و وقتی رفتار این مقام ارشد، پذیرا و تاییدکننده و مشتاق این کانال دریافت اطلاعات باشد و دستور مستقیم هم بدهد، یعنی نادیده گرفتن کل سیستم و اجزای کاری موجود و نشان دادن مسیر میان‌بر به همه. کافی است تعدادی از این مسیر، به درخواست قانونی یا تبصره‌ای خود برسند، این تعداد، موج گستره‌ای از تقاضاها را به جای هدایت به مجراهای سیستمی و قانونی، به این میان‌بر می‌کشاند.

در این تحلیل سیستمی، هر چه مردم بیشتر کار کنند و جاده کار و تولید برای‌شان هموارتر باشد، یعنی عده کمتری کارمند دولت می‌مانند. یعنی دولت مشغول تدوین لایحه‌های قانونی پیشران و فراتر از انتظار روزمرگی ملت است. یعنی بیشتر به این که «چه بشود خوب است؟» فکر می‌کند. یعنی مردم از تلاش خود خوشحال و راضی‌اند و مشتاق پرداخت مالیات و عوارض قانونی. می‌بینند که مالیاتشان در چه چرخه شفافی صرف زیرساخت‌ها می‌شود و جریان ثروت چطور در کشور مولد و سازنده است.

وقتی دولت و مجلس، موضوع‌شان «چرا چنان شد؟» باشد و مشغول واکنش به اعتراض‌ها و حجم زیاد درخواست‌های اولیه مردم و دست‌اندرکاران تولید باشد و فراتر از آن ادعا داشته باشد و مدام گزارش دهد که ببینید ما چقدر کار می‌کنیم، یعنی یا سیستم را درست نچیده و جای برخی اجزا خالی است، یا خودش را جای عضو کاری فرض کرده و به خطا، زیاد کار کردن خودش را نشانه حرکت کشور به سمت مطلوب می‌بیند. البته، می‌دانیم که در مرحله طراحی و راه‌اندازی اولیه برای استقرار هر سیستمی، حجم زیاد کار در بخش موتور محرک، طبیعی است. اما پس از آن، خیر.

سال 2008 به میزبانی سازمان بهره‌وری آسیایی (APO) برای شرکت در کارگاهی آموزشی با حضور نمایندگانی از کشورهای مختلف آسیایی، چند روزی سنگاپور بودم. در برنامه‌مان شرکت در یک کنفرانس بین‌المللی و بازدید از یک نمایشگاه توانمندی‌های شرکت‌های کوچک و متوسط نیز پیش‌بینی شده بود. هم در کنفرانس و هم در نمایشگاه، تعدادی از مدیران شرکت‌های کوچک سنگاپور را ملاقات کردم. به صراحت می‌گفتند دولت ما Proactive است. در فرهنگ لغات چنین ترجمه‌ای برای این واژه آمده است: ایجاد یا کنترل وضعیت با منجر شدن به رخ دادن چیزی، به جای واکنش نشان دادن بعد از اتفاق افتادن واقعه‌ای.

وزیر اقتصاد وقت سنگاپور آمد و سخنرانی کرد. گفت ما تیم‌های مشخصی داریم که دنیا را رصد می‌کنند و در پی آن با مدام سفر کردن به نقاط مختلف دنیا وضع آن‌ها را حضوری مشاهده و گزارش می‌کنند. قانون‌ها را طوری وضع می‌کنیم و سیاست‌ها جوری تدبیر می‌کنیم که همیشه مسیر حرکت برای بخش خصوصی و به ویژه شرکت‌های کوچک و متوسط هموار باشد نه این که مانعی سر آن‌ها قرار گیرد و ما وارد عمل شویم تا جاده را باز کنیم. دولت باید همیشه دورتر را ببیند و جلوتر حرکت کند.


این یادداشت روز دوشنبه 30 تیر 1393 در خبرآنلاین منتشر شده است.

۳۱ تیر ۹۳ ، ۱۳:۲۵ ۰ نظر
محمود کریمی

باور های ذهنی خوب یا بد؟


این همون آدم دو روز پیشه؟ خیلی عوض شده! اصلا انتظارشو نداشتم این حرف رو به من بزنه. اِ اِ اِ راست راست جلوی من وایساد و یه عذر خواهی هم نکرد...

اینها بخشی از گفت و گوی های درونی اکثریت ما را تشکیل می دهند زمانی که انتظار نداریم رفتاری را شاهد باشیم و دقیقا همان رفتار را شاهد می شویم.

دنیای عجیبی است این دنیا. همه با هم فرق دارند و این فرق داشتن، تضاد ایجاد می کند، اصطکاک فکری ایجاد می کند. رفتار ما انسان ها از چارچوب های خاصی نشات می گیرد چارچوب هایی که فقط خودمان قبولشان داریم و جالب اینجاست که دوست داریم دیگران هم قبولشان داشته باشند. و این دوست داشتن همیشه خوب نیست! حداقل برای خودمان خوب نیست. کسی مجبور نیست چارچوب ذهنی ما را بشناسد و به آن احترام بگذارد. پس یاد بگیریم که باور ذهنی مان دامن گیر زندگی شاد و راحت مان نشود. اگر دنبال ابزار برای از بین بردنش هستید پیشنهاد می کنم، ابزارهای غلبه بر « اینرسی ذهنی (Psychological inertia) » را بیاموزید. درباره این ابزارها می نویسیم.

۳۱ تیر ۹۳ ، ۱۲:۴۱ ۰ نظر
هادی آقازاده

زنده باد کانستراکتیویسم!


گنریش آلتشولر در 1926 همان وقتی به دنیا آمد که کانتراکتیویست ها رفته رفته به اوج خود نزدیک می شدند. دهه 20 قرن بیستم زمانی که گنریش فقید در حال رشد بود و تماشای دنیای اطراف خویش، احتمالاً آثاری را در کناری خود می دید که برآمده از کانستراکتیویسم بود.
واژه کانستراکتیویسم به معنی سازندگی، اشاره به دو منظر فکری این سبک دارد. اول تاکید بر این که هنر، ناشی از الهام درونی و ضمیر ناخودآگاه نیست که فی البداهه خلق شود پس باید آن را آگاهانه و از سر قصد ساخت، و دوم نقد تقلید از طبیعت زیرا در آن سازندگی وجود ندارد و به علاوه دوربین عکاسی به بهترین وجه این کار را انجام می دهد.
کانستراکتیویسم به تکنولوژی، عمل گرایی و پیشرفت می اندیشید. آنها خواستار دگرگونی شیوه های سنتی ساخت و ساز و صنعتی شدن آن بودند تا جایی که اولین شعارهایشان در اوایل دهه 1920 اینچنین بود: "مرگ بر هنر، زنده باد تکنولوژی، زنده باد تکنسین های کانستراکتیویست!"
حال، فردی را ببینید که کار هروزش درگیری با اختراع مردم بوده، با ساخت و با ساختگرایی. مطالعه اختراع کسانی که در فضای جامعه ترغیب می شدند به صنعتی شدن. بار دیگر این جمله را بخوانید: هنر، ناشی از الهام درونی و ضمیر ناخودآگاه نیست که فی البداهه خلق شود پس باید آن را آگاهانه و از سر قصد ساخت ... جای کلمه هنر خلاقیت را بگذارید ... این TRIZ نیست؟ 
روح عمل گرایی و سازندگی از آن چیزهایی است که در TRIZ به وضوح دیده می شود. 
در اینجا بیشتر از آنکه قصد داشته باشم کانستراکتیویسم را معرفی کنم می خواستم بگویم شاید این جماعت ساختگرا یا ساختارگرا اثری فراموش ناشدنی بر ذهن مبدع TRIZ گذاشتند. 
برج تاتلین یکی از معروف ترین آثار کانستراکتیویست ها، بنای یادبودی برای سومین کنگره بین المللی کمونیست در مسکو که در سال 1921 به وسیله "ولادمیرتاتلین" طراحی شد و هیچ وقت ساخته نشد. این بنای یاد بود در حدود 390 متر ارتفاع داشت یعنی 9 متر بلند تر از برج ایفل، این برج در طی حرکت مارپیچی که نمادی از تکرار تاریخ بود پیش می رفت و ساختمان شیشه ای پارلمان را در قلب خود جای می داد.
۳۰ تیر ۹۳ ، ۱۶:۱۰ ۰ نظر
حسین سپهری

سطر نوآوری؛ 4

چه جنبه هایی از چه چیزهایی در صنعت خودمان در حال تغییر است که می توانیم بهتر از دیگران متوجه آنها باشیم؟

سطری از صفحه 119 این کتاب#

۰ نظر
سیدعلیرضا کاشی‌زاد

گفتگوی من و مغزم؛ تکراری و ابداعی


این روش فکر کردن یک انسان سالم و طبیعی در رویارویی با مساله‌ها است.

حالت اول:
مغز: تا به حال با این مساله برخورد کرده‌ای؟
من: بله!
مغز: پس همان کاری را بکن که دفعه پیش کردی.

حالت دوم:
مغز: تا به حال با این مساله برخورد کرده‌ای؟
من: نه!
مغز: کس دیگری را سراغ داری که قبلا با این مساله رودررو شده باشد؟
من: بله!
مغز: همان کاری را بکن که او کرده.

حالت سوم:
مغز: تا به حال با این مساله برخورد کرده‌ای؟
من: نه!
مغز: کس دیگری را سراغ داری که قبلا با این مساله رودررو شده باشد؟
من: نه!
مغز: پس ترجیحا بیا از کنار این مساله بگذریم. شاید بعدا کسی حلش کند.
من: الان چه کنم؟
مغز:  سخت نگیر! به خاطر حل نکردنش کسی تو را بازخواست نمی‌کند. وقتی تا به حال نشده، شاید اصلا حل‌نشدنی باشد.

مدل آموزش نظام‌های رسمی آموزشی ما نیز این‌چنین است. درس‌هایی که خوانده‌ایم، آزمون‌هایی که داده‌ایم، نمره‌هایی که گرفته‌ایم و تحسین‌هایی که شده‌ایم را مرور کنید. چند نمونه خارج از این روال سراغ دارید؟
پدیده اینرسی تفکر، کلیشه‌های فکری، قالب‌های ذهنی، عادت‌های تفکر و همه آن‌چه بازدارنده اصلی متفاوت و خلاقانه فکر کردن ما هستند، در مفهومی به نام اینرسی تفکر توصیف می‌شوند. همان تعریف «تمایل به حفظ وضع موجود» که در فیزیک می‌آموزیم، در خصوص الگوی تفکر هم تعمیم یافته است:‌ تکراری فکر کردن و گریز از تغییر در ایده‌ها و راه‌حل‌ها. مقاومت در برابر ایده‌ها و روش‌های نو.
آن چه برای حل کردن خلاقانه مساله‌ها نیاز داریم، دادن پاسخ‌هایی متفاوت به سؤال‌های بین «من و مغزم» است. پرسش‌هایی که هر روز، بارها و بارها بین ما رد و بدل می‌شود. از چشم باز کردن و بیدار شدن از خواب تا رفتن و گرم کار شدن و بازگشتن به منزل و رفتن به رختخواب.
گاه در کلاس‌ها از فراگیران می‌خواهم چشمانشان را چند ثانیه‌ای ببندند و تصور کنند که درست در لحظه‌های بیدار شدن از خواب هستند. از ایشان می‌خواهم که به جز روشی که امروز از خواب بیدار شدند، به شیوه‌های دیگر از جا بلند شدن فکر کنند. بعد، هر چه به ذهن‌شان آمد را کنار بگذارند و روش دیگری را هم تصور کنند. وقتی دیگر روش تازه‌ای نیافتند چشم باز کنند و به من با دست نشان دهند چند راه تازه واقعی و خیالی برای از جا بلند شدن یافته‌اند. جواب‌ها همیشه جالب است!
بین حل مساله‌های تکراری به روش‌های تکراری و حل ابداعی مساله و حل مساله‌های ابداعی چه تفاوت‌هایی وجود دارد؟
به نظر شما یک مغز آماده ایده‌پردازی و بروز خلاقیت، به پرسش‌های من و مغزم، چه پاسخ‌هایی می‌دهد؟

۲۹ تیر ۹۳ ، ۱۵:۲۹ ۱ نظر
محمود کریمی

هشت: جبران وزن (Counterweight)


داشتم می دویدم که گروهی بساطشون رو پهن کرده بودند تا ظاهرا سالن چادری موقتی رو در محوطه پارک بنا کنند. دویدم و دفعه بعد که برگشتم دیدم هنوز مشکل حل نشده بود. قرار دادن ستون های میله ای بزرگ برای برپا کردن سقف سخت ترین بخش کار بود. من قبلا به این اصل آشنا بودم یهو به ذهنم رسید که چرا از این اصل استفاده نمی کنند. به این صورت که یک بالن رو اگه به وسط سقف پلاستیکی بزارن و داخلش رو پر گاز طبیعی کنند که سبک تر از هواست، سقف به خودی خود بالا خواهد رفت. برای برگشت به حالت اولیه می تونن از یک راه نجات استفاده کنن.

قانون جاذبه، فرمول چگالی، قوانین آیرودینامیک و بسیاری از قوانین فیزیکی برای ایده گرفتن درباره ی چگونگی استفاده از این اصل می تواند کمک کننده باشد.

از مثال های معروف می توان به کشتی ها، جلیقه نجات، عملکرد هواپیما، بالون ها تا وزنه های آسانسور و شناور داخل کولر آبی اشاره کرد.

بنابراین:

  • وزن جسم را با اتصال دادن آن به جسم دیگری که دارای نیروی بالابرنده است، جبران کنید.
  • وزن جسم را با نیروی های آیرودینامیکی یا هیدرودینامیکی که از محیط اطراف تامین می شود، جبران کنید.

قطارهای مغناطیسی (Maglev) برای کاهش اصطحکاک بین قطار و ریل های مغناطیسی از خاصیت هم نام بودن قطب های مغناطیسی استفاده می کنند تا با دفع شدن توسط یکدیگر، اصطحکاک بین آنها کم شود.

منبع عکس

۲۹ تیر ۹۳ ، ۱۲:۲۲ ۰ نظر
هادی آقازاده