خلاقانه گام برداشتن در مسیر حل مسأله

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نظام آموزشی» ثبت شده است

شنبه, ۵ مهر ۱۳۹۳، ۱۱:۴۵ ب.ظ میثم ملکی
خلاقیت دانش آموزان کُشته می شود! تا باسواد شوند

خلاقیت دانش آموزان کُشته می شود! تا باسواد شوند

Pablo Picasso: "All children are artists. The problem is how to remain an artist once he grows up"

 by Meysam Maleki


مدرسه ها و دانشگاه ها دوباره به جنب و جوش افتاده اند. حتی مهدهای کودک هم که در تابستان رونقی نداشتند. با شروع سال تحصیلی، خانواده ها دوباره رقبت بیشتری دارند تا کودکان خود را به مهدها بفرستند. مهدها، مدرسه ها و دانشگاه ها محل آموزش های استاندارد هستند. استاندارد به این معنی که یک نسخه ی آموزشی یکسان ارائه می دهند و مثلا همه دانش آموزان در کلاس دوم راهنمایی مباحث یکسانی به شکل و فرم یکسانی را دریافت می کنند. سوال اینجاست که آیا همه ی کودکان و دانش آموزان و دانشجویان یکسان هستند؟ آیا همه استعدادهای استاندارد دارند؟

سر کن رابینسون در سال 2006 سخنرانی فوق العاده ای در TED داشت با عنوان "How schools kill creativity". در روزهای ابتدای سال تحصیلی خوب است این سخنرانی را دوباره ببینیم و بشنویم. در این سخنرانی رابینسون توضیح می دهد که چگونه سیستم های آموزشی (مهدها، مدرسه ها، دانشگاه ها) خلاقیت دانش آموزان را می کُشند! او می گوید اگر دانش آموزان نتوانند به راحتی آزمون کنند و خطا کنند هیچ وقت به ایده های دست اول نمی رسند. در مراکز آموزشی استاندارد! دانش آموز نباید اشتباه کند. در واقع در مراکز آموزشی استاندارد خلاقیت دانش آموزان کشته می شود تا باسواد شوند.

 

۰۵ مهر ۹۳ ، ۲۳:۴۵ ۲ نظر
میثم ملکی

درب کلاس باز است!

به تازگی قسمت اول مجموعه یادداشتی به قلم آرمان صدرالدین در اکسیر نوآوری منتشر شده است: تحلیل رقابتی نسل جدید و قدیم دانشگاه ها با رویکرد تفکر سیستمی. این ویدئو از چیستی MOOC سخن می گوید و یک نکته کلیدی دارد:

The MOOC is built for a world where information is everywhere

تماشا کنید و یادگیری امروز را با یادگیری دیروز مقایسه کنید ... 

به نظر شما فردا چه چیزی در پیش است؟

۰۶ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۱۰ ۰ نظر

تحلیل رقابتی نسل جدید و قدیم دانشگاه ها با رویکرد تفکر سیستمی؛ بخش اول

Competitive Analysis of Massive Online Open Courses 
using a System Thinking Approach

MOOC

در این مجموعه یادداشت به معرفی نسل جدید دانشگاه­ها در دنیا و مقایسه آن با نسل گذشته با رویکرد تفکر سیستمی خواهیم پرداخت. 

درس­هایی که به صورت مجازی در اینترنت ارائه می­ شوند و ظرفیتی برای تعداد افراد شرکت کننده در آن وجود ندارد و به راحتی از طریق اینترنت برای همه در دسترس است را MOOC (Massive Online Open Courses) می­ نامند. علاوه بر ابزارهای آموزشی همچون متن­ ها و یادداشت­ها، ویدئوها و سایر موارد در این فضا، محیطی تعامل گرا نیز برای دانشجویان، اساتید و دستیاران آموزشی به وجود آمده است.

به دو صورت می­توان دروس مورد نظر را گذراند. رایگان یا همراه با گواهی گذراندن درس از طرف دانشگاه مورد نظر که مبلغی را باید پرداخت نمود.

از سایت­ های فعال در این زمینه می ­توان به Coursera، Udacity یا edX نام برد که برای مثال edX با دانشگاه­ هایی همچون MIT، Harvard،  UC Berkely در ارتباط است. نیویورک تایمز سال 2012 را سال توسعه این نوع دانشگاه ­های مجازی در امریکای شمالی یادآور شده بود.

در یادداشت دیگری به تحلیل چرخه علت و معلولی حاکم بر این سیستم می ­پردازیم و معایب و مزایای آن را با سیستم دانشگاه­ های حقیقی مقایسه خواهیم نمود. این تحلیل بر پایه پژوهشی است که در دانشکده مدیریت دانشگاه McGill در سال 2014 انجام شده است.   

۰۱ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۳۰ ۱ نظر
آرمان صدرالدین
دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۲۱ ب.ظ سروش رحیمیان
صنعت و دانشگاه ... دانشگاه و صنعت

صنعت و دانشگاه ... دانشگاه و صنعت


ارتباط دانشگاه با صنعت

«هم اندیشی راهکارهای دانش بنیان ارتباط دانشگاه و صنعت (با تاکید بر توانمندی های مهندسی صنایع)» من خودم خبر نداشتم که جلسه قرار است اینقدر پر و پیمان باشد، ولی عایدی من از این همایش خیلی بیشتر از چیزی بود که فکر می کردم. در این یادداشت دوست دارم فقط سوالاتم را با شما به اشتراک بگزارم. سوالاتی که در طی این هم اندیشی در فکرم می چرخیدند. 

حاضرین در همایش از دو گروه تشکیل شده بودند: دانش آموختگان دوره های مختلف و اعضای هیئت علمی دانشکده. 

اداره جلسه با ریاست دانشکده بود. ایشان پس از توضیحات مقدماتی در مورد موضوع جلسه، سه سوال مطرح کردند. نقل به مضمون، این سوالات سه زمینه داشت؛ دانشجو باید چه مهارت هایی داشته باشد، صنعت چه انتظاراتی از دانشگاه دارد و اینکه ارتباط بین دانشگاه و صنعت باید چگونه باشد. پس از این حاضرین یک به یک شروع به صحبت کردند. از مدیرعامل تا کارشناس، از دولتی تا خصوصی، کارآفرین، دانشگاهی، بورس، حمل ونقل، خودرو سازی، مدیر پروژه و زمینه های مختلف دیگر. مشتی نمونه خروار، از زمینه کاری مهندسان صنایع در کشور ما بود که با سابقه های کاری مختلف در جلسه حضور داشتند و پررنگ ترین نقطه اشتراکشان فارغ التحصیل شدن از دانشکده مهندسی صنایع بود. تجربیاتی که شنیدشان تجربه ارزشمندی برای من بود که جوانترین فرد حاضر در همایش بودم.  

در طی حدود 4 ساعتی که آنجا نشسته بودم بیشتر از اینکه به راه حل ها فکر کنم به پرسش ها فکر می کردم. سه محور اولیه به نظرم تا حد خوبی مسئله ها را پوشش می داد. صحبتهای حاضرین هم حکم بنزین برای این موتور پرسش سازی بود انگار! 

در زمینه مشکلات صنعت چیزهایی که به ذهنم رسید این بودند که آیا اصلا کسب و کارهای ما مشکلاتی از این جنس دارند؟؟ منظورم مشکلاتی است که به دست دانشگاه حل شود. اصلا کسب و کارهای ما فرصتی برای دغدغه های توسعه ای دارند؟؟ اگر دارند آیا آگاهند که به کدام سمت قدم بردارند؟؟ به شکل خلاصه آیا مسائل خود را می شناسند؟؟ دستمزد و بیمه، قیمت گذاری، تحریم ها، فضای کسب و کار نامناسب، قوانین مشکل دار و متغیر، نیروی کار متخصص، تسهیلات و اعتبارات، تورم و افزایش قیمت مواد اولیه، به فرض اینکه مشکلات اصلی بنگاه ها هستند (حداقل به زعم خودشان) ، در وسط این دعواها اصلا جایگاهی برای دانشگاه می توان تصور کرد؟؟ آیا واقعا مسئله بنگاه ها صرفا بیرونی است؟؟  

در طرف دانشگاه مشکلی که بیش از همه به نظرم پر رنگ رسید این بود که چگونه این طرح ها جذب دانشگاه شود؟؟ چه کسی با چه ساز و کاری قرار است این مشکلات را حل کند؟؟ به عنوان یک نکته کوچک اینکه اگر من در دانشکده خودمان بخواهم به کار تحقیقاتی بپردازم کجا (مکان فیزیکی) می توانم بشینم و کار کنم؟؟ چه سالنی و امکاناتی فراهم است؟؟ چگونه باید با اساتید ارتباط بگیرم؟؟ چه چیزی عاید اساتید و دانشجویان می شود؟؟ انگیزه دانشگاه چیست؟؟ یک موسسه غیرانتفاعی که بر اساس شهریه دانشجویان کار می کنند(!؟) و سی سال به همین شکل کار کرده است، چه انگیزه ای می توانند برای کسب درآمد داشته باشد؟؟ اگر هدف کسب درآمد نیست پس چه محرک های جایگزینی برای ایجاد حرکت در بدنه دانشگاه وجود دارد؟؟ 

در مورد دانشجویان مهندسی صنایع چیزی که در ذهنم جرقه زد و در صحبت یکی از اساتید دانشکده نمود ویژه ای پیدا کرد این بود که مگر کسانی که اینجا نشسته اند خود دانش آموخته صنایع نیستند؟ مگر در همین دانشکده درس نخوانده اند؟ آن استاد ارجمند از حاضرین پرسیدند «آیا اینجا کسی هست که بگه اگر صنایع نخونده بود میتونست به اینجایی که الان هست برسه؟» که کسی حداقل در آن فضا مخالفتی با این گزاره نکرد. اگر همه اینها به توانایی های فردی بستگی دارد، ریشه این توانایی فردی کجاست؟؟ پس تکلیف سیستم چه می شود؟ جایگاه آموزش و پرورش استعدادها کجاست؟  آیا مشکل در فرهنگ دانشجویی و دانشجو بودن است؟؟ آیا این مشکل پیش از این نبوده است و مختص به نسل جدید دانشجویان است؟؟

اینها و شاید سوالاتی دیگر حاصل من از این هم اندیشی که قرار است، پردامنه تر و تخصصی تر ادامه پیدا کند و امیدوارم نتیجه عملی نیز داشته باشد. ارتباطی که می تواند موتور محرک اقتصاد رکود زده ما در وضعیت پر فشار فعلی باشد. متنظر نظرات شما در مورد این موضوع هستم.

۰۶ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۲۱ ۱ نظر
سروش رحیمیان

گفتگوی من و مغزم؛ تکراری و ابداعی


این روش فکر کردن یک انسان سالم و طبیعی در رویارویی با مساله‌ها است.

حالت اول:
مغز: تا به حال با این مساله برخورد کرده‌ای؟
من: بله!
مغز: پس همان کاری را بکن که دفعه پیش کردی.

حالت دوم:
مغز: تا به حال با این مساله برخورد کرده‌ای؟
من: نه!
مغز: کس دیگری را سراغ داری که قبلا با این مساله رودررو شده باشد؟
من: بله!
مغز: همان کاری را بکن که او کرده.

حالت سوم:
مغز: تا به حال با این مساله برخورد کرده‌ای؟
من: نه!
مغز: کس دیگری را سراغ داری که قبلا با این مساله رودررو شده باشد؟
من: نه!
مغز: پس ترجیحا بیا از کنار این مساله بگذریم. شاید بعدا کسی حلش کند.
من: الان چه کنم؟
مغز:  سخت نگیر! به خاطر حل نکردنش کسی تو را بازخواست نمی‌کند. وقتی تا به حال نشده، شاید اصلا حل‌نشدنی باشد.

مدل آموزش نظام‌های رسمی آموزشی ما نیز این‌چنین است. درس‌هایی که خوانده‌ایم، آزمون‌هایی که داده‌ایم، نمره‌هایی که گرفته‌ایم و تحسین‌هایی که شده‌ایم را مرور کنید. چند نمونه خارج از این روال سراغ دارید؟
پدیده اینرسی تفکر، کلیشه‌های فکری، قالب‌های ذهنی، عادت‌های تفکر و همه آن‌چه بازدارنده اصلی متفاوت و خلاقانه فکر کردن ما هستند، در مفهومی به نام اینرسی تفکر توصیف می‌شوند. همان تعریف «تمایل به حفظ وضع موجود» که در فیزیک می‌آموزیم، در خصوص الگوی تفکر هم تعمیم یافته است:‌ تکراری فکر کردن و گریز از تغییر در ایده‌ها و راه‌حل‌ها. مقاومت در برابر ایده‌ها و روش‌های نو.
آن چه برای حل کردن خلاقانه مساله‌ها نیاز داریم، دادن پاسخ‌هایی متفاوت به سؤال‌های بین «من و مغزم» است. پرسش‌هایی که هر روز، بارها و بارها بین ما رد و بدل می‌شود. از چشم باز کردن و بیدار شدن از خواب تا رفتن و گرم کار شدن و بازگشتن به منزل و رفتن به رختخواب.
گاه در کلاس‌ها از فراگیران می‌خواهم چشمانشان را چند ثانیه‌ای ببندند و تصور کنند که درست در لحظه‌های بیدار شدن از خواب هستند. از ایشان می‌خواهم که به جز روشی که امروز از خواب بیدار شدند، به شیوه‌های دیگر از جا بلند شدن فکر کنند. بعد، هر چه به ذهن‌شان آمد را کنار بگذارند و روش دیگری را هم تصور کنند. وقتی دیگر روش تازه‌ای نیافتند چشم باز کنند و به من با دست نشان دهند چند راه تازه واقعی و خیالی برای از جا بلند شدن یافته‌اند. جواب‌ها همیشه جالب است!
بین حل مساله‌های تکراری به روش‌های تکراری و حل ابداعی مساله و حل مساله‌های ابداعی چه تفاوت‌هایی وجود دارد؟
به نظر شما یک مغز آماده ایده‌پردازی و بروز خلاقیت، به پرسش‌های من و مغزم، چه پاسخ‌هایی می‌دهد؟

۲۹ تیر ۹۳ ، ۱۵:۲۹ ۱ نظر
محمود کریمی

آزمون اجباری، امضای تحت فشار

محمود کریمی

روز دوم کارگاه دو روزه‌ای هستیم. موضوع تفکر خلاقانه است. هماهنگ‌کننده محترم مدیریت آموزش می‌فرمایند فلانی، نمره‌ها را کی می‌دهید؟

عرض می‌کنم: نمره! شما که این دو روز همراه ما بوده‌اید، راهنمایی کنید که چطور می‌توانم نمره‌ای اعلام کنم؟ کدام ارزیابی منصفانه می‌تواند ما را به نمره برساند؟ آن هم برای موضوعی که هنوز تا دم کشیدن و لعاب دادنش باید صبوری کرد. تازه دیگ را گذاشته‌ایم روی چراغ و این دوستان مشتاق به‌کار بستن یادگرفته‌هایشان هستند. بعد هم که ورود و خروج و نظم و حضور شش دانگ هم که همه نداشته‌اند با شیوه‌ای که اطلاع‌رسانی درون‌سازمانی شد.

می‌فرمایند که راست می‌گوییدها! پس بگذارید بپرسم و با مدیرمان هماهنگ کنم.

به تهران برمی‌گردم. چند روز بعد تماسی گرفته می‌شود. فرمایش می‌کنند که هماهنگ شد. مدیرمان بر اساس شناخت‌ از افراد، نمره‌ای برایشان ثبت کردند. اگر می‌شود شما فکس را دریافت کنید و امضا شده به ما برگردانید.

در پاسخ اما و اگر من می‌فرمایند که اگر این نمره‌ها نباشد انگار دوره برگزار نشده و چیزی در سابقه فراگیران ثبت نمی‌شود و چند دلیل دیگر.

یاد ویدئوی کوتاهی می‌افتم که در همین کارگاه دیدیدم و کاستی‌های دستوری بودن نظام آموزشی تولید انبوه را روایت و پیامدهای آن را نقد می‌کرد و همه هم گفتند صحیح است. آزمون، یکی از ایرادهای جدی همان ویدئو بود.

یاد اعتراف‌های زیر شکنجه می‌افتم. حالا نمی‌دانم چه کسی باید چه چیزی را چرا امضا کند!

عنوان آن ویدئوی در دسترس برای تماشا چنین است: RSA Animate - Changing Education Paradigms نسخه فارسی‌ شده‌اش را هم در بخش دیدنی‌های پایگاه «اکسیر نوآوری» خواهیم گذاشت.

۱۱ تیر ۹۳ ، ۰۰:۳۲ ۱ نظر
محمود کریمی

استاد و دانشگاه کی 20 می‌گیرند؟

محمود کریمی


این یادداشت در خبرآنلاین منتشر شده است


ترم تحصیلی دانشگاه‌ها پایان یافته و دانشجوهای کنونی و آینده منتظر آغاز سال تحصیلی هستند. «نمره‌ها» رسمی‌ترین یادگاری دانشجو از زندگی در دانشگاه هستند. برای ادامه تحصیل، کسب یک فرصت استخدامی و داشتن بسیاری موقعیت‌ها که استعداد یا تجربه کاری شما در آن نمودی ندارد، معدل و نمره‌های شما مهم است. این یادداشت نگاهی کمتر از 360 درجه به موضوع «نمره» دارد: از کجا می‌آید؟ از کجا نمی‌آید؟ و چه‌ها نمره نمی‌گیرند؟

این روزها که تیرماه گرم 1392 هم رو به پایان است بعید می‌دانم امتحان پایان ترمی مانده باشد. اما غریب نیست که دانشجوهای بسیاری در این روزها با دیدن نمره‌های خود، عرق سرد بر پیشانی‌شان بنشیند. حس و حال استادها هم موقع اعلام نمره‌ها ترکیبی از سرما و گرما است. بسته به تلاشی که کرده‌اند، ذوقی که در معلمی خود دارند و شناختی که از دانشجویان این ترم خود داشته‌اند. آزمون، ارزیابی و اطمینان به نتیجه قضاوت درباره دانسته‌ها یا مهارت دیگران، کار دشواری است.

در نظام آموزشی ما نیز، مانند بسیاری از سرزمین‌های این کره خاکی، آن که معمولا محک می‌خورد دانشجو است و آن که مصون می‌ماند استاد است و دانشگاه.

استاد از ابتدای ترم سر کلاس می‌آید و گاه نمی‌آید و گاه کسی را جای خود می‌فرستد. قرار است بر اساس سرفصل‌های مصوب وزارت علوم، درسی را به دانشجو بدهد. یادگاری رسمی درس و استاد که در کارنامه‌ها ماندگار می‌شود، نمره است. کتابی و جزوه‌ای و حجمی از کار و تمرین و این سال‌ها، مقاله‌ای هم در سبد «باید انجام شود»های دانشجو به وی ابلاغ می‌شود.

برای خوب نمره گرفتن، باید از ابتدای ترم به حضور و مشارکت در کلاس، شناخت خلق و خوی استاد، روایت دانشجوهای پیشین از درس پاس کردن با ایشان، توجه کرد. باید خوب نمره گرفت، چون تا همیشه، تنها ملاک قضاوت دیگرانی که شما را نمی‌شناسند، رجوع به نمره‌های شما است! برای ادامه تحصیل، کسب یک فرصت استخدامی و داشتن بسیاری موقعیت‌ها که استعداد یا تجربه کاری شما در آن نمودی ندارد، معدل و نمره‌های شما مهم است.

نمره از کجا می‌آید؟

یافتن پاسخ این پرسش، می‌تواند سال‌ها یک «استاد» علاقه‌مند به یافتن استعداد دانشجویان و رسیدن به روشی منصفانه برای درست ارزیابی کردن جوان‌های آینده‌ساز جامعه را درگیر خود کند. سهم خلاقیت استاد و دوطرفه کردن مسیر ارزیابی، کمتر از دانش و تجربه او در طراحی آزمونی برای ارزیابی نیست. چه گفتم؟ چه گرفتند؟ چطور می‌گفتم بهتر بود؟ چه‌ها را به کار خواهند بست؟ چه‌ها فراموش می‌شود؟ کدام‌ها نیاز به تلنگر زدن دارد و چه‌ها نیاز به عمیق شدن و حسابی جا افتادن؟ کاربرد به کدام محتواها برمی‌گردد و در حد حرف ماندن، سهم کدام سرفصل‌ها است؟ چنین پرسش‌هایی می‌تواند ذهن یک معلم دانشگاهی را مدام به خود مشغول کند و او را پویا نگه‌دارد.

نمره می‌تواند از چند ترم طراحی سؤال امتحانی و چند در میان رو کردن هر یک برای این ترم و آن ترم، بیاید. نمره می‌تواند حاصل دو سه شب حفظ کردن جزوه‌ها باشد. نمره می‌تواند دست‌خوش راه‌انداختن کار استاد برای فلان تحقیق یا پروژه یا دغدغه فردی و حرفه‌ای شود. نمره می‌تواند نتیجه کنار هم گذاشتن تعدادی تست باشد. تصحیح آن، هم سریع است و هم راحت. می‌شود مجموعه‌ای سؤال در اختیار دانشجوها گذاشت تا بخوانند و از میان همان‌ها هم سؤال‌های آزمون را به طور تصادفی انتخاب کرد. نمره می‌تواند محصول همفکری و امدادهای فیزیکی و الکترونیکی سر جلسه امتحان باشد. نمره می‌تواند با توصیه دوست و آشنا و شاید التماس، بالا و پایین شود یا در حد صدم نمره، بکر و توصیه ناپذیر بماند.

نمره می‌تواند محصول طراحی دقیق استاد خلاق باشد: از کجا به کجا می‌خواهیم این جوان‌ها را برسانیم؟ بهترین روش چیست؟ این دانشجوها کیستند و با ترم قبلی‌ها چه فرقی می‌کنند. چطور می‌توان مسیر ارزیابی را با خرد کردن نمره 20 به همه فعالیت‌های طول ترم تسهیم کرد. نمره می‌تواند همان قضاوت صادقانه دانشجو از خودش و دانسته‌ها و تجربه‌های جدید حین ترم و درس و «زندگی» با استاد باشد.

نمره از کجا نمی‌آید؟

نمره از سؤال‌های دانشجو نمی‌آید! این که چه را خوب یاد گرفته و چه‌ها برایش مبهم مانده است. نمره از مشارکت دانشجو در فرایند یادگیری حین ترم یا کارهای تیمی با دیگر دانشجویان نمی‌آید. نمره از چیزهایی که دانشجو به استاد یاد می‌دهد، تعلق نمی‌گیرد. نمره از فرصت‌های بهبودی که دانشجو می‌تواند برای نظام آموزشی ایجاد کند سهمی ندارد. نمره از قضاوت دانشجو درباره استاد و دانشکده‌اش نمی‌آید. هر چند که نظام ارزیابی استاد توسط دانشجو در بسیاری از دانشگاه‌ها با نظردهی خوب و ضعیف و متوسط برقرار است. نمره از شیفته شدن دانشجو و کشف‌های دانشی جدید او و جهت‌گیری مسیر زندگی‌اش به واسطه درسی که می‌خواند، بهره نمی‌برد.

چه‌ها نمره نمی‌گیرند؟

کاستی‌های نظام آموزش آکادمیک ما: از سرچشمه طراحی محتوا و کندی بازنگری‌ها و به‌روز شدن‌ها، تا اجرای آن‌ها در کلاس‌های درس، ناتوانی استاد در انتقال مفاهیم، استفاده از روش‌های نو و مؤثر یاددهی و یادگیری، میزان کارآمدی آموزه‌ها در محیط واقعی کسب و کار، بازخوردهای دانش‌آموختگان پس از ورود به شرایط حرفه‌ای کار، خبرگی استاد و تجربه واقعی او در محیط کاربرد نه تعداد مقاله‌های آی اس آی و ... او، شوق‌انگیزی یا بی‌علاقگی دانشجو نسبت به درس و یادگیری و رشته‌ تحصیلی‌اش، اتلاف‌ وقت‌های از جنس عمر دانشجو، استاد و دانشگاه و سیستم آموزشی و تاوانی که جامعه می‌دهد اما آن را سال‌ها بعد می‌تواند درک کند، فاصله‌ای که داریم با دنیای کشورهای رقیب‌مان ایجاد می‌کنیم اما عددها و آمار دیگری می‌تواند ما را ذوق‌زده کند و «گزارش‌»مان را زیبا کند، این‌ها کمتر سهمی از نمره‌ها دارند.

من و شما برای همه موارد ذکر شده در این یادداشت، نمونه‌های نقض و اثبات داریم. استادهای «استاد» می‌شناسیم و استادهایی که با عنوان عضو هیات علمی، کارمند وزارت علوم هستند. استادهایی داریم که هر ترم، بهبود دانش و تجربه و شوق یاددهی و یادگیری و بها دادن به دانشجو را در ایشان می‌بینیم و استادهایی که تا روزگار بازنشستگی، تغییر چندانی در محتوا و روش و مرام‌ علمی‌شان نمی‌بینیم. استادی که سرعت دادن به مسیر ارتقا بر اساس آیین‌نامه وزارت علوم برایشان مهم است و استادهایی که تربیت دانشجو تا تحویل یک دانش‌آموخته عالی، برایشان اولویت بالاتری دارد.

همه با هم در یک کشتی سواریم. دانشجو، اکنون بیشتر بدهکار نظام آموزشی فرض می‌شود نه پیشران اصلی این سیستم. او بیشتر یک بهانه است برای بودن همه، نه مرکز توجه واقعی و خدمت‌دهی ایشان به او. دانشگاه هم، هنوز رویکردی شبیه یک مدرسه دارد تا محیطی اجتماعی که دانش‌آموز را به جوان تازه‌نفس و مشتاق سازندگی ایران تبدیل کند. دانشجو از ابتدای ترم دنبال چطور نمره گرفتن است و همان مسیر چطور تست بزنم که از پس کنکور برآیم را، در دانشگاه هم دنبال می‌کند. این‌جا هم چند ترم مهمان است و بعد وارد جامعه می‌شود. آن‌جا هم دنبال چطور سهم بیشتری بگیرم می‌دود؛ با همان شیوه یافتن راه‌های تستی کسب موفقیت. نه ساختن فرصت‌های تازه و به‌کارگیری استعداد و دانش و خلاقیت. این‌ها وقت و نمره و بهای چندانی در نظام رسمی آموزش آکادمیک ما ندارند.

نتیجه ساده ادامه این‌طور راندن در این مسیر پرمسافر، لاغر و لاغرتر شدن مهارت‌های فکری، بروز خلاقیت‌ها و داشتن برنامه بلندمدت است. اگر برای درس و شیوه تدریس و نحوه برگزاری آزمون‌های‌مان طراحی داشته باشیم، می‌توان امیدی بیشتر از «تستی» زندگی کردن و رسیدن به آینده ترسیم شده برای افق سال 1404 این مرز و بوم داشت.

۲۱ تیر ۹۲ ، ۲۳:۲۲ ۰ نظر
محمود کریمی