خلاقانه گام برداشتن در مسیر حل مسأله

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کسب و کار» ثبت شده است

دقیقه 90


1- دوشنبه آخرین روز شهریور، اولین چیزی که بعد از باز کردن چشم از خواب، در ذهنم معنا پیدا می­ کند ایمیلی از علیرضا است. با این مضمون که بابت مطلبی که برای شهریور می­ فرستم (قول داده بودم ماهانه یک مطلب ارسال کنم) سپاسگزار است. شهریور، آن هم آخرین روزش. ماه تجدیدی و رفوزگی! کاملا همان حس رفوزه شدن را دارم. تصمیم می­ گیرم یک ده ناپلئونی بگیرم. راستی می ­دانید چرا می ­گویند ناپلئونی؟ 

2- در هفته ­ی گذشته، جوان دیگری که آینده متعلق به اوست، در یک حرکت دقیقه نودی مرا به همایشی برای فردای آن روز دعوت می­ کند. همایش کافه کسب و کار، نخستین هم ­افزایی فعالان کسب و کار و فناوری، می ­دانم و یقین دارم که جوابم نه است اما این یقین تا از ذهن به زبان برسد می ­شود: "برای یادگرفتن با کمال میل خدمت می ­رسم اما اگر وظیفه بیشتری از من می­ خواهید لطفا بفرمایید تا مطمئن شوم که از من بر می ­آید.

ادامه مطلب...
۰۱ مهر ۹۳ ، ۲۰:۳۰ ۱ نظر
محمد شکرچیان
جمعه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۰۰ ق.ظ مسعود نظری­‌منش
از ایده ­های خود محافظت نکنید!

از ایده ­های خود محافظت نکنید!

Do not guard your ideas

by Masoud Nazari


به نظر شما یک فرد خلاق چطور می­تونه به استعداد خودش پی ببره؟

اگه تولید راه ­حل نکنه و بازخورد ایده ­هاش رو از دیگران نگیره، چی میشه؟

من فکر می­ کنم افراد هنرمند وقتی هنرشون رو به نمایش می گذارن، توانایی و قدرت خلق اثرشون بیشتر میشه!

خیلی­ ها رو دیدم که فکر می­ کنند که ایده ­های خوبی در سر دارند و برای جلوگیری از افشاء اونها، مدت­ هاست که مخفی نگهش داشتن، در صورتی که به تجربه شخصی دریافته­ ام که وقتی ایده­ های این افراد رو می ­شنوید، می­ بینید چیزی جز یک توهم نیست و دلیل عمده این توهم چیزی نیست جز اینکه این ایده خام که از دریافت بازخورد و نکات اصلاحی دیگران محروم مونده!

اولین و مهم­ترین فایده ­ای که در بازگو کردن ایده برای دیگران وجود داره اینه که با دقت در عکس­ العمل اونها از کیفیت ایده خود باخبر می­شیم و معمولا افراد در پاسخ به این حسن اعتماد، نظرها و تجربه خودشون رو در اختیارتون می­ گذارن!

  • به نظر من قدرت خلاقیت چیزی نیست که انتها داشته باشد پس نگران نباشید که ایده ­های ارزشمندمون تمام بشه و دیگه ایده جدیدی به ذهنمون نرسه!
  • ایده­ پراکنی، قدرت خلاقیت رو بالا می­ بره و باعث میشه ایده­ های بهتری تولید کنیم.
  • تا وقتی از ایده خود صحبت نکنیم، نه تنها از تشویق دیگران بهره ­مند نمی­ شیم بلکه کسی هم برای همراهی در اجرای ایده ما، با ما همراه نخواهدشد!
  • تجربه ثابت کرده که اغلب افراد فقط به دنبال ایده ­های خودشون میرن و افراد خیلی اندکی هستند که با شنیدن یک ایده راهشون رو کج می کنند تا ایده شما رو پیاده کنند!
  • با فرض وجود یک ایده واقعا ارزشمند میشه گفت دو حالت وجود داره :
  1. خود صاحب ایده قصد داره اون رو پیاده­ سازی کنه که خوب در این صورت حتما نیاز هست که پیش از سرمایه ­گذاری مادی و معنوی از بازخورد دیگران درباره طرح خودش باخبر بشه
  2. احتمال داره که این ایده یا راه­ حل، مسئله شرکت یا سازمان یا گروهی از مردم رو حل می­کنه و ما فکر می­ کنیم اونها برای شنیدن و بهره­ برداری از ایده ما باید اول هزینه اش رو بپردازند یا به عبارت دیگر باید اول ایده رو بخرند! که مسئله از همین­جا شروع میشه! اگر فرض کنیم ما به واسطه دانش یا مهارت و تخصصمون، راه ­حلی رو می­ شناسیم که مورد نیاز فرد صاحب مسئله است، مثلا فرض کنیم ما راه­ حلی طراحی کردیم یا سراغ داریم برای کاهش ترافیک شهر تهران.خب اگر این ایده یا راه­ حل فقط در حد یک نظریه تئوری باشد پس نمیشه اونقدر اون رو مخفی نگه داشت تا پس از عقد قرارداداون رو فاش کرد، و اصولا تا صاحب مسئله از صحت ایده مطمئن نباشد غیرممکنه پولی خرج بکنه و در حالت دیگر ایده یا راه­ حل ما تکنیک یا فرمول خاصی است که تکنیک اجرایی اون فقط در انحصار ماست. در این صورت هم لازمه تا کارفرما از تسلط و تخصص ما در اجرای اون راه­ حل و اشراف به مسئله مطمئن بشه که با مخفی نگه داشتن ایده، این هدف هم حاصل نخواهد شد!

سوال مهم: پس کی میشه یک ایده رو فروخت؟

پیشنهاد: یک ایده زمانی ارزشمند میشه که اجرا بشه، حتی اگر در حد نمونه اولیه یا یک ماکت باشه،

پیاده ­سازی ایده، اون رو از حالت بالقوه به بالفعل درمیاره و ناگهان ارزش اون رو برای صاحب مسئله چند برابر می­کنه!

پس بهتره بدون نگرانی با بیان ایده ­هامون به خصوص در محفل­ های تخصصی، علاوه بر دریافت بازخورد مفید ، پتانسیل جلب همکاری افراد علاقه ­مند رو که می­تونن مکمل ما تو پیاده ­سازی یا پیدا کردن مشتری باشند رو هم برای خودمون ایجاد کنیم.

۲۸ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۰۰ ۳ نظر
مسعود نظری­‌منش
جمعه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۰۰ ق.ظ بهزاد معظمی
اگر من 22 ساله بودم

اگر من 22 ساله بودم

If I Were 22!
Translated by Behzad Mozzami

متن اصلی:  If I Were 22: Three Lessons for Young Grads  نویسنده: Tim Brown

سه درس برای فارغ التحصیلان جوان  

من خوش شانسم. برای بیش از 27 سال در شرکتی بوده ام که دوستش دارم. شرکت IDEO که تقریبا تمام طول مدت شغل حرفه ای من را شامل می شود. طولی نکشید که بعد از فارغ التحصیل شدن از کالج سلطنتی هنر در سال 1987، شروع به کار به عنوان یک طراح صنعتی ساده برای شرکت ID Two)  Bill Moggridge)  - یکی از سه شرکتی که به یکدیگر ملحق شده و IDEO را شکل دادند - کردم و هیچ وقت آنجا را رها نکردم. من خانواده (قبیله) خودم را زود پیدا کردم. ولی مسیر شغلی  همه افراد این چنین سر راست نیست. به گذشته که نگاه می کنم، چند چیز هست که به خودِ بیست و چند ساله ام می گفتم که آنها را طور دیگری انجام دهد.

  • با افراد بیرون از حرفه و رشته خود ارتباط برقرار کنید. من خیلی روی یک طراح صنعتی بودن متمرکز شده بودم، وقتی را با مهندسان، دانشجویان کسب و کار یا هنرمندان یا نویسندگان نمی گذراندم. من نمی دانستم که آن بیرون چه فرصتهای دیگری برای متفکران طراحی که در حال شکوفا شدن هستند وجود دارد. خوشبختانه اینترنت به این معنی است که فارغ التحصیلان امروز زمینه های بیشتر و شانسهای بزرگتری برای همکاری با افراد با سوابق گوناگون دارند. هر فرصتی را غنیمت بدانید.
  • بدانید فرهنگ جایی که در آن کار می کنید به اندازه کاری که انجام می دهید مهم است. در دوران مدرسه، من یک دوره کارآموزی عالی در یکی از نوگراترین استودیوهای طراحی در لندن که به خاطر محصولات سبک cutting-edge خود معروف بود، داشتم. رهبران استودیو جسور، کلّه شق و خطر طلب بودند که به نابغه خلاق تنها اعتقاد داشتند. من از کارهای آنها متحیر می شدم، ولی وقت گذراندن خودم را در آن جا مفید نمی دیدم. من مشتاق خلاقیت، همکاری و کار گروهی بودم. تنها زمانی که با Bill Moggridge کار کردم یاد گرفتم که فرهنگ یک محل کار چقدر برای خلاقیت یک فرد مهم است. این یکی از مهمترین دلایلی است که من هنوز در IDEO هستم.
  • برای سفر کردن وقت بگذارید. من مستقیما از دوره لیسانس به فوق لیسانس رفتم. دوست داشتم که این توانایی و اعتماد به نفس را داشتم که یک سال از درس کناره می گرفتم و جهان را کشف می کردم، تا تجربه هایی از زندگی را به دانش دانشگاهی اضافه کنم. بعد از فوق لیسانس بود که شروع به سفر کردن کردم. ممکن است این حرف کلیشه ای باشد ولی خارج شدن از محیط خودتان شما را هوشیارتر و آگاه تر می کند. شما راجع به هر چیزی که قبلا بدون دلیل قبول داشتید، سؤال می پرسید. هنگامی که فرزندان خودم تلاش می کنند تا بفهمند چه چیزی برای آنها معنی دار است، چه مسیری را انتخاب کنند که زندگی آنها را پیش ببرد، به آنها می گویم که پاسپورت تان را در بیاورید. زمان سفر کردن است.

شما چه توصیه ای به خودِ جوان ترتان می کنید؟

عکس: در دفتر IDEO ، سنفرانسیسکو، سال 1988، زمانی که 26 سال داشتم

 

 

 

 

 

​* این یادداشت قسمتی از یک مجموعه است که در آن افراد تاثیرگذار درسهایی از دوران جوانی خودشان منتشر می کنند. تمام داستان ها را این جا بخوانید.

۲۴ مرداد ۹۳ ، ۰۹:۰۰ ۰ نظر
بهزاد معظمی

دربست میرداماد!

سروش رحیمیان


مفهوم freelancer (در فارسی از کلمه کارمزدی برای ترجمه استفاده می شود که به نظرم زیبا نیست) مفهوم تازه ای نیست. فریلنسر به عنوان یک شخص در ازای مبلغ مورد توافق کاری را برای شخص یا شرکتی انجام می دهد بدون آنکه استخدام شود. این خدمات بیشتر  در حوزه های مشاوره و خدمات فنی مهندسی رایج هستند.

حالا اما این موضوع به سطوح بالاتری ارتقا پیدا کرده است. امروز افراد با بهره گیری از فرصتهای موجود درفضای مجازی به قول معروف «از آب کره می گیرند». البته نه اینکه کلاه از سر کسی بردارند بلکه ارتباطات وسیعی که به لطف اینترنت و تلفن های همراه میسر شده است فرصت های جدیدی برای کسب درآمد به وجود آورده است که پیش از این حتی به ذهن این افراد هم خطور نکرده بوده است.

نمونه ای که در ادامه مروری بر آن خواهیم داشت سرویس های «ridesharing» یا به اشتراک گذاری سواری است. در این سیستم ها که اصولا مبتنی بر پلتفرم موبایل هستند، در یک سو خدمت دهنده - راننده و صاحب خودرو - قرار دارد و در سوی دیگر مسافر که متقاضی خدمت است. فرض کنید که شما قصد دارید از میدان آزادی خود را به خیابان میرداماد  برسانید. اپ را باز می کنید و روی نقشه موقعیت راننده های نزدیک را می بینید. با کلیک بر روی هر کدام از آنها می توانید مشخصات راننده و خودرو، عکس، امتیازات داده شده توسط مسافران قبلی را ببنید. سپس می توانید تقاضای خود را ثبت کنید. راننده اعلام آمادگی می کند و می توانید از روی نقشه شاهد این باشید که راننده شخصی شما دارد به سوی شما می آید. سوار که شدید، سپس اپلیکیشن مثل یک تاکسیمتر هزینه شما را تا مقصد محاسبه می کند و در پایان هزینه را به صورت خودکار از حساب شما برداشت می کند و به حساب راننده واریز می کند. شما در پایان موظفید که فرم نظرسجی را تکمیل کنید.  

هزینه این سرویس ها در عمل بیشتر از هزینه تاکسی های رایج است و کمی هم معطلی خواهید شد اما سرویسی که دریافت می کنید بسیار متفاوت است. حس داشتن یک راننده شخصی  با یک خودرو مناسب یا حتی لوکس ارزشی است که مشتریان حاضرند برای آن این هزینه بیشتر را متحمل شوند. کنترل و دقت نظر شدیدی بر کیفیت کاری راننده و اعتماد مشتریان به حدی است که در پلتفرم لیفت (Lyft) اکثریت مشتریان را خانم های بین 18 تا 35 سال  تشکیل می دهند و رانندگانی که امتیازشان کمتر از 4.5 از 5 شود، از سیستم خارج می شوند. با هر راننده به صورت رو در رو مصاحبه می شود و  شرایط سخت گیرانه ای برای ورود رانندگان به سیستم وضع گردیده است. این سرویس ها نه تنها برای مسافرین و رانندگان بلکه برای سرمایه گزاران نیز بسیار جذاب بوده است به طوری که این شرکت ها در چند سال اخیر صدها میلیون دلار سرمایه به خود جذب کرده اند. ارزش تخمینی ابر (Uber) که از شرکتهای پیشرو در این این صنعت است و تمرکز بیشتری بر سرویس های لوکس دارد، در طی آخرین برآورد انجام شده 18 میلیارد دلار است. این شرکت در حال حاضر در بیش از 39 کشور مشغول فعالیت است.

البته شروع این سیستم ها بدون مشکل نبوده است. مشکلات و خلا های قانونی یکی از مشکلاتی بوده است که این شرکت ها با آنها روبرو هستند به طوری که عملا در بعضی کشورها و شهرها هنوز مجوز فعالیت ندارند. از طرف دیگر رقیب اصلی این سامانه که تاکسی ها هستند نیز بیکار ننشسته اند. به خصوص در کشورهای اروپایی اعتصابات چند روزه، شکایت های حقوقی و حتی در یک مورد در فرانسه حمله به یک راننده سامانه ابر از مشکلاتی است که این شرکت ها با آنها دست به گریبانند. مخصوصا این که در بعضی کشورها قوانین سخت گیرانه و محدود کننده ای برای تاکسیرانی وجود دارد. از طرف دیگر مثلا در ایالت کالیفرنیا، مجلس ایالتی طی قانونی به طور رسمی این نوع از فعالیت های حمل و نقل را به رسمیت شناخت. اتفاقی که به زودی شاهد آن در ایالت ها و کشورهای دیگر نیز خواهیم بود. مقاومت در برابر تغیر بی فایده است.

نتیجه نهایی چه خواهد شد؟

از نظر من این گونه رقابت و بلکه جنگ ها نهایتا به نفع مصرف کنندگان و در نهایت به نفع اقتصاد هر کشورها خواهد بود. نتیجه این کشمکش ها مطمئنا اگر به مسائلی نظیر انحصار قانونی و تسلیم شدن در اثر فشارهای سندیکاهای کارگری نرود و به جای آن یک فضای رقابتی جهت بهبود کیفیت خدمات و عادلانه تر شدن قیمت منجر شود، نتیجه آن افزایش بهره وری منابع اقتصادی خواهد بود. 

در یادداشت های بعدی باز به بررسی نمونه های دیگر از این دست کسب و کارها خواهیم پرداخت.

۱۳ تیر ۹۳ ، ۱۲:۲۷ ۰ نظر
سروش رحیمیان

تصمیم می‌گیرید­ استعفا دهید

Your New Business 

در چه کسب و کاری فعالیت خواهید کرد؟

برای جست و جوی پاسخ به این پرسش باید حواسمان به سوالات دیگری هم باشد. بگذارید قدم به قدم جلو برویم

صبح یک روز بهاری، تابستانی، پاییزی یا زمستانی تصمیم می­ گیرید که استعفا دهید. از کارمندی خسته شده ­اید و دیگر علاقه ­ای به روزمرگی ندارید. می ­خواهید تجربه ­ی تازه­ ای را آغاز کنید. دیشب تا صبح بیدار بود­ه ­اید و خواب دیده­ اید. خواب آغاز یک کسب و کار تازه. خواب مدیریت. خواب موفقیت و خواب پارو کردن پولها

زود قضاوت نکنید! نمی خواهم بگویم خواب هایتان مثل سراب بوده است! اتفاقا بر عکس؛ من هم با شما هستم. فکر درستی کرده­ ید! اما نمی دانم آیا درست هم فکر کرده اید یا نه؟! منظور من از درست فکر کردن، توجه به چند عامل اساسی است

به عنوان مثال آیا در فکر کردن خود گذشته را هم مرور کردید؟ تجربه های شما چه بوده است؟ تجربه های تلخ و شیرینی زندگی کاری، آموخته های بسیاری برای ما دارد. یک بار هم که شده مرور کنید. سخت نیست! مثلا

  • چند سال دارید؟
  • مهارت­ های شما چیست؟
  • زمینه ­های کاری که در آن مشغول بوده­اید، چه ویژگی هایی داشته ­اند­؟
  • آیا مرتبا شغل خود را تغییر داده­اید؟ از چه شغلی به چه شغلی رفته ­اید؟
  • با چه مساله­ هایی رو به­ رو شده­ اید؟
  • مسایل خود را چگونه حل کرده­ اید؟

خلاصه این که چه مسیری را طی کرده ­اید و الان در چه نقطه­ ای ایستاده ­اید؟ نمی­خواهم با فکر کردن به سوالاتی شبیه­ این­ ها در خاطرات خوب و بد گذشته حرفه­ ای خود غرق شوید. فقط یک مرور سریع و توجه کردن به درس­ هایی که در کار یاد گرفته­ ایم

یکی دیگر از عوامل درست فکر کردن این است که از خود بپرسیم

  • مقصد من کجاست؟
  • به چه چیزهایی می­ خواهم برسم؟
  • در جست و جوی چه چیزهایی هستم؟
  • آرمانی که به من انگیزه و شوق تلاش روزانه می­دهد، چیست؟

می خواهم به شما یادآوری کنم که داشتن چشم انداز فردی بسیار موثر است

تا این جایش که راحت بود. از این جا به بعد داستان هم ساده است. گفتیم که باید گذشته را ببینید و آینده را. و توجه کردن به لحظه­ ی اکنون ... یعنی به موجودی­ های خود. این موجودی­ ها یا منابع شما صرفا از جنس پول نیستند. دانش و مهارتی که دارید. اعتمادی که دیگران به شما دارند و موضوعاتی که شاید خیلی ملموس نباشند، جزو منابع شما هستند. دارایی هایی ­های فکری و غیر فکری همه در این دسته می­ گنجند. از کاغدهای کوچک یادداشت و ایده هایی که زمان مدرسه داشته اید تا فلان زمین، مغازه یا اتومبیلی که یک گوشه­ ای افتاده است و خاک می­ خورد. بگذریم. همه ­­ی این­ ها را گفتیم تا به یک سوال اساسی فکر کنید: در چه کسب و کاری فعالیت خواهید کرد؟

۱۵ آبان ۹۲ ، ۱۶:۴۹ ۰ نظر
سیدعلیرضا کاشی‌زاد