خلاقانه گام برداشتن در مسیر حل مسأله

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صنعت» ثبت شده است

TRIZی ها؛ BMW

TRIZ Stories & World Companies; 2

آیا در BMW، نام TRIZ را شنیده اند؟ اصلا مگر بنگاه هایی داریم که TRIZی بودن در فرصت های شغلی ایشان، عاملی تعیین کننده محسوب می شود؟ 

آنچه می بینید، تصویر یکی از اطلاعیه های شغلی BMW است در ماه دسامبر سال 2013.

اگر از خواندن سطرهای این اطلاعیه، چیز تازه ای درباره TRIZ یافتید، پای همین مطلب برایمان بنویسید ...

 

TRIZ Stories & World Companies; 2

۲۲ مرداد ۹۳ ، ۰۱:۰۰ ۰ نظر
سیدعلیرضا کاشی‌زاد
دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۲۱ ب.ظ سروش رحیمیان
صنعت و دانشگاه ... دانشگاه و صنعت

صنعت و دانشگاه ... دانشگاه و صنعت


ارتباط دانشگاه با صنعت

«هم اندیشی راهکارهای دانش بنیان ارتباط دانشگاه و صنعت (با تاکید بر توانمندی های مهندسی صنایع)» من خودم خبر نداشتم که جلسه قرار است اینقدر پر و پیمان باشد، ولی عایدی من از این همایش خیلی بیشتر از چیزی بود که فکر می کردم. در این یادداشت دوست دارم فقط سوالاتم را با شما به اشتراک بگزارم. سوالاتی که در طی این هم اندیشی در فکرم می چرخیدند. 

حاضرین در همایش از دو گروه تشکیل شده بودند: دانش آموختگان دوره های مختلف و اعضای هیئت علمی دانشکده. 

اداره جلسه با ریاست دانشکده بود. ایشان پس از توضیحات مقدماتی در مورد موضوع جلسه، سه سوال مطرح کردند. نقل به مضمون، این سوالات سه زمینه داشت؛ دانشجو باید چه مهارت هایی داشته باشد، صنعت چه انتظاراتی از دانشگاه دارد و اینکه ارتباط بین دانشگاه و صنعت باید چگونه باشد. پس از این حاضرین یک به یک شروع به صحبت کردند. از مدیرعامل تا کارشناس، از دولتی تا خصوصی، کارآفرین، دانشگاهی، بورس، حمل ونقل، خودرو سازی، مدیر پروژه و زمینه های مختلف دیگر. مشتی نمونه خروار، از زمینه کاری مهندسان صنایع در کشور ما بود که با سابقه های کاری مختلف در جلسه حضور داشتند و پررنگ ترین نقطه اشتراکشان فارغ التحصیل شدن از دانشکده مهندسی صنایع بود. تجربیاتی که شنیدشان تجربه ارزشمندی برای من بود که جوانترین فرد حاضر در همایش بودم.  

در طی حدود 4 ساعتی که آنجا نشسته بودم بیشتر از اینکه به راه حل ها فکر کنم به پرسش ها فکر می کردم. سه محور اولیه به نظرم تا حد خوبی مسئله ها را پوشش می داد. صحبتهای حاضرین هم حکم بنزین برای این موتور پرسش سازی بود انگار! 

در زمینه مشکلات صنعت چیزهایی که به ذهنم رسید این بودند که آیا اصلا کسب و کارهای ما مشکلاتی از این جنس دارند؟؟ منظورم مشکلاتی است که به دست دانشگاه حل شود. اصلا کسب و کارهای ما فرصتی برای دغدغه های توسعه ای دارند؟؟ اگر دارند آیا آگاهند که به کدام سمت قدم بردارند؟؟ به شکل خلاصه آیا مسائل خود را می شناسند؟؟ دستمزد و بیمه، قیمت گذاری، تحریم ها، فضای کسب و کار نامناسب، قوانین مشکل دار و متغیر، نیروی کار متخصص، تسهیلات و اعتبارات، تورم و افزایش قیمت مواد اولیه، به فرض اینکه مشکلات اصلی بنگاه ها هستند (حداقل به زعم خودشان) ، در وسط این دعواها اصلا جایگاهی برای دانشگاه می توان تصور کرد؟؟ آیا واقعا مسئله بنگاه ها صرفا بیرونی است؟؟  

در طرف دانشگاه مشکلی که بیش از همه به نظرم پر رنگ رسید این بود که چگونه این طرح ها جذب دانشگاه شود؟؟ چه کسی با چه ساز و کاری قرار است این مشکلات را حل کند؟؟ به عنوان یک نکته کوچک اینکه اگر من در دانشکده خودمان بخواهم به کار تحقیقاتی بپردازم کجا (مکان فیزیکی) می توانم بشینم و کار کنم؟؟ چه سالنی و امکاناتی فراهم است؟؟ چگونه باید با اساتید ارتباط بگیرم؟؟ چه چیزی عاید اساتید و دانشجویان می شود؟؟ انگیزه دانشگاه چیست؟؟ یک موسسه غیرانتفاعی که بر اساس شهریه دانشجویان کار می کنند(!؟) و سی سال به همین شکل کار کرده است، چه انگیزه ای می توانند برای کسب درآمد داشته باشد؟؟ اگر هدف کسب درآمد نیست پس چه محرک های جایگزینی برای ایجاد حرکت در بدنه دانشگاه وجود دارد؟؟ 

در مورد دانشجویان مهندسی صنایع چیزی که در ذهنم جرقه زد و در صحبت یکی از اساتید دانشکده نمود ویژه ای پیدا کرد این بود که مگر کسانی که اینجا نشسته اند خود دانش آموخته صنایع نیستند؟ مگر در همین دانشکده درس نخوانده اند؟ آن استاد ارجمند از حاضرین پرسیدند «آیا اینجا کسی هست که بگه اگر صنایع نخونده بود میتونست به اینجایی که الان هست برسه؟» که کسی حداقل در آن فضا مخالفتی با این گزاره نکرد. اگر همه اینها به توانایی های فردی بستگی دارد، ریشه این توانایی فردی کجاست؟؟ پس تکلیف سیستم چه می شود؟ جایگاه آموزش و پرورش استعدادها کجاست؟  آیا مشکل در فرهنگ دانشجویی و دانشجو بودن است؟؟ آیا این مشکل پیش از این نبوده است و مختص به نسل جدید دانشجویان است؟؟

اینها و شاید سوالاتی دیگر حاصل من از این هم اندیشی که قرار است، پردامنه تر و تخصصی تر ادامه پیدا کند و امیدوارم نتیجه عملی نیز داشته باشد. ارتباطی که می تواند موتور محرک اقتصاد رکود زده ما در وضعیت پر فشار فعلی باشد. متنظر نظرات شما در مورد این موضوع هستم.

۰۶ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۲۱ ۱ نظر
سروش رحیمیان

دولت پرکار و دولت بی‌کار!


امیدواریم آرزوی بی‌کاری دولت، روزی برآورده شود. این یادداشت درباره تصوری دور از ذهن است. نگاهی دارد به این که دولت خوب، چگونه دولتی است؛ پرکار یا بی‌کار؟

از منظر دانش نوآوری نظام‌یافته یا TRIZ همه سیستم‌ها از زمان تولدشان برای انجام کاری و برآوردن نیازی، به مرور زمان به سوی ایده‌آلی حرکت می‌کنند. ایده‌آل یعنی سیستمی که نباشد، اما کارش انجام شود. هر چه میزان این نبودن بیشتر شود، سیستم به سمت ایده‌آلی حرکت نوآورانه‌ دارد.

این حرکت، وقتی در مسیر دیگری می‌افتد، که از اندیشه طراحان سیستم یا فلسفه وجود‌ی‌اش، آگاهانه یا جاهلانه، عمدی یا سهوی، فاصله بگیرد.

استعلام خلافی خودرو از طریق پیامک یا ثبت‌نام اینترنتی برای آزمون‌ها و کنترل ترافیک بدون حضور مامور، نمونه‌هایی از حرکت در مسیر ایده‌آلی و بودن در میانه‌های راه است. وقتی کنکور نگیریم و هر کسی به دانشگاهی که شایستگی‌اش را دارد وارد شود، یعنی به ایده‌آل نزدیک‌تریم.

همیشه وقتی سفرهای استانی دولت محترم پیشین را مرور می‌کردم و خبرهای مفتخر بودن دولت به تعداد میلیونی نامه‌ها و یادداشت‌های دریافتی از دست مردم شهر و روستا را می‌خواندم به این فکر می‌کردم که این خوب است یا نه؟ آموخته‌هایم از TRIZ را مرور می‌کردم.

برای کامل بودن هر سیستم وجود چهار جزء ضروری است: موتور محرک، عضو انتقال‌دهنده، عضو کاری و عضو کنترلی.

در سیستم‌های مکانیکی و کاملا شناخته شده مانند خودرو، تشخیص اجزای سیستم و تفکیک آن‌ها از هم ساده است. چرخ‌ها عضو کاری‌اند، گیربکس و میل گاردان و متعلقات نقش انتقال‌دهنده را دارند، سیستم تعلیق و فرمان و پدال‌های کلاچ و ترمز و گاز در نقش عضو کنترلی‌اند.

در سیستم‌های پیچیده‌تر به ویژه وقتی انسان در سیستمی نقش مؤثر ایفا می‌کند مانند همه سیستم‌های اجتماعی کار دشوار می‌شود و گاه بحث برانگیز. تشخیص اجزا و نقش‌ها از هم به راحتی ممکن نیست. مثلا در سیستم آموزشی و علمی کشور، راحت نمی‌شود تفکیک کرد که شورای عالی انقلاب فرهنگی، معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری، وزارت علوم تحقیقات و فناوری، وزارت آموزش و پرورش و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی کجا نقش مستقل باید ایفا کنند و به خاطر چه نقشی متولد شدند و کجا درگیر هم‌پوشانی و خطا در درک جایگاه خود هستند. باید نشست و دقیق آن‌ها را از اساسنامه و زمان تولدشان تا امروز زیر ذره‌بین برد و بعد، تفکیک و تشخیص ساده می‌شود.

بخشی از این ماجرا به «دیده شدن» عضو کاری برمی‌گردد و شناخته شدن و پیامدهای طبیعی مانند معروف شدن. حالا وقتی کسی بخواهد شناخته شود، ناگزیر است مدام به عضو کاری تنه بزند و جای او را دچار ابهام کند.

وقتی دولت درگیر دریافت یادداشت‌های مستقیم از مردم می‌شود یعنی سیستم درست کار نمی‌کند که مردم به عنوان عضو کاری (انجام‌دهنده مجموعه فعالیت‌های پیش‌برنده و مولد کشور) ناچار می‌شوند کاستی‌ها را مستقیم به بالاترین مسؤول اجرایی کشور برسانند. و وقتی رفتار این مقام ارشد، پذیرا و تاییدکننده و مشتاق این کانال دریافت اطلاعات باشد و دستور مستقیم هم بدهد، یعنی نادیده گرفتن کل سیستم و اجزای کاری موجود و نشان دادن مسیر میان‌بر به همه. کافی است تعدادی از این مسیر، به درخواست قانونی یا تبصره‌ای خود برسند، این تعداد، موج گستره‌ای از تقاضاها را به جای هدایت به مجراهای سیستمی و قانونی، به این میان‌بر می‌کشاند.

در این تحلیل سیستمی، هر چه مردم بیشتر کار کنند و جاده کار و تولید برای‌شان هموارتر باشد، یعنی عده کمتری کارمند دولت می‌مانند. یعنی دولت مشغول تدوین لایحه‌های قانونی پیشران و فراتر از انتظار روزمرگی ملت است. یعنی بیشتر به این که «چه بشود خوب است؟» فکر می‌کند. یعنی مردم از تلاش خود خوشحال و راضی‌اند و مشتاق پرداخت مالیات و عوارض قانونی. می‌بینند که مالیاتشان در چه چرخه شفافی صرف زیرساخت‌ها می‌شود و جریان ثروت چطور در کشور مولد و سازنده است.

وقتی دولت و مجلس، موضوع‌شان «چرا چنان شد؟» باشد و مشغول واکنش به اعتراض‌ها و حجم زیاد درخواست‌های اولیه مردم و دست‌اندرکاران تولید باشد و فراتر از آن ادعا داشته باشد و مدام گزارش دهد که ببینید ما چقدر کار می‌کنیم، یعنی یا سیستم را درست نچیده و جای برخی اجزا خالی است، یا خودش را جای عضو کاری فرض کرده و به خطا، زیاد کار کردن خودش را نشانه حرکت کشور به سمت مطلوب می‌بیند. البته، می‌دانیم که در مرحله طراحی و راه‌اندازی اولیه برای استقرار هر سیستمی، حجم زیاد کار در بخش موتور محرک، طبیعی است. اما پس از آن، خیر.

سال 2008 به میزبانی سازمان بهره‌وری آسیایی (APO) برای شرکت در کارگاهی آموزشی با حضور نمایندگانی از کشورهای مختلف آسیایی، چند روزی سنگاپور بودم. در برنامه‌مان شرکت در یک کنفرانس بین‌المللی و بازدید از یک نمایشگاه توانمندی‌های شرکت‌های کوچک و متوسط نیز پیش‌بینی شده بود. هم در کنفرانس و هم در نمایشگاه، تعدادی از مدیران شرکت‌های کوچک سنگاپور را ملاقات کردم. به صراحت می‌گفتند دولت ما Proactive است. در فرهنگ لغات چنین ترجمه‌ای برای این واژه آمده است: ایجاد یا کنترل وضعیت با منجر شدن به رخ دادن چیزی، به جای واکنش نشان دادن بعد از اتفاق افتادن واقعه‌ای.

وزیر اقتصاد وقت سنگاپور آمد و سخنرانی کرد. گفت ما تیم‌های مشخصی داریم که دنیا را رصد می‌کنند و در پی آن با مدام سفر کردن به نقاط مختلف دنیا وضع آن‌ها را حضوری مشاهده و گزارش می‌کنند. قانون‌ها را طوری وضع می‌کنیم و سیاست‌ها جوری تدبیر می‌کنیم که همیشه مسیر حرکت برای بخش خصوصی و به ویژه شرکت‌های کوچک و متوسط هموار باشد نه این که مانعی سر آن‌ها قرار گیرد و ما وارد عمل شویم تا جاده را باز کنیم. دولت باید همیشه دورتر را ببیند و جلوتر حرکت کند.


این یادداشت روز دوشنبه 30 تیر 1393 در خبرآنلاین منتشر شده است.

۳۱ تیر ۹۳ ، ۱۳:۲۵ ۰ نظر
محمود کریمی

کلید تحول ارتباط صنعت و دانشگاه، خروج صنایع از انحصار است. برخی هیچ تلاشی برای نوآوری نمی کنند...

بیشتر بخوانید