خلاقانه گام برداشتن در مسیر حل مسأله

يكشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۳، ۰۱:۱۵ ق.ظ بهزاد معظمی
دانشجویی

دانشجویی

Studying at university

 

Studying at university may be a little different from what you think! Sometimes you find situations quite far from what you think of!

        

 

ورود به دانشگاه: همه ی ما قبل از ورود به دانشگاه به این فکر می کنیم که داریم وارد محیطی متفاوت تر از قبل می شیم که حتما از جایی که الآن درش هستیم بهتره. شاید از خاطرات خوب بزرگترها درباره دانشگاه شنیدیم، از محیط جذاب و پر جنب و جوش دانشگاه و حتما با چند نفری راجع بهش صحبت کردیم. به این فکر کردیم و کلی مشاوره گرفتیم که کدوم رشته رو انتخاب کنیم که بعدا در کاری که دوست داریم یا کاری که درآمد خوبی داره استخدام بشیم. شنیدیم که توی دانشگاه قراره یاد بگیریم که چطور در گروه های مختلف فعالیت کنیم و در جامعه فعال باشیم، چطور با افراد مختلف با طرز فکرهای مختلف برخورد کنیم و ...

بعد از کلی درس خوندن برای کنکور دادن آماده می شیم، کنکور می دیم، منتظر نتیجه می مونیم. نتیجه ها رو که می دن خیلی هامون می فهمیم اون چیزی که فکر می کردیم و دوست داشتیم نشده و باید در دانشگاهی که حتی اسمشو هم نشنیدم درس بخونیم!!

با خودمون فکر می کنیم: "حتما اینم یه دانشگاه مثل بقیه دانشگاه هایی که راجع بهش شنیدم، قراره دوران خوبی باشه".

شغل آینده: بعد از چند ترم درس خوندن، متوجه می شی که رشته ای که می خونی در عمل اون چیزی نیست که بتونی باهاش بری سر کار. چون درسهایی که پاس می کنی اصلا ربطی به اون شغل و کارش نداره. پس می فهمی که خواستن پنج سال سابقه کار برای استخدام در شرکتها خواسته ای کاملا منطقیه.

فعالیت گروهی: اصلا توی دانشگاه گروهی نمی بینی که بخوای توش فعالیت داشته باشی! گروه ها و انجمن های دانشگاه چند نفرین که برای اینکه اتاقی داشته باشن که توش دور هم جمع بشن انجمن تشکیل دادن. فعالیت ها هم اگر باشن اکثرا در مرحله اعلامیه می مونن و در همون مرحله هم game over می شن. به فکر می افتی که انجمنی تشکیل بدی ولی ......  به پاراگراف بعد رجوع کنید!

محیط جذاب و پر جنب و جوش: بلاخره صبح یه روزی میرسه که اگه بری دانشگاه احتمالا دنبال این می گردی که ببینی کدوم استاد امروز نیومده که کلاسش تشکیل نشه و در نتیجه کلاسهای استادای دیگه رو - که حتما از کاری که بیرون داری کم اهمیت تره - بپیچونی و از دانشگاه بزنی بیرون. کم کم دانشگاه برات مثل یه زندان می شه. خب کی حال داره تو همچین وضعی، انجمن یا گروه یا هر چیز دیگه ای تشکیل بده!

یادگیری برخورد با افراد مختلف: بعد از امتحانا بچه ها رو می بینی که دنبال استاد تو راهروهای دانشکده و توی حیاط راه افتادن و برای یک یا چند نمره ی بیشتر، چه التماسی که به استاد نمی کنن و چه دروغهایی که سر هم نمی کنن و چه تعریف هایی که از استاد نمی کنن - همونهایی که تا قبل از دیدن استاد بیرون کلاس داشتن پشت سرش حرف می زدن -  استاد هم که انگار لذت التماس شنیدن رو زیر قیافه ی جدی و گاهی نیشخندها، با ادامه دادن به حرکتش در راهرو قایم میکنه، به احتمال زیاد بالاخره راضی می شه که نمره رو بده. اگرم نمره نده که به چشم همون بچه ها یکی از بدترین و بی سواد ترین استادای دانشگاست!

فارغ التحصیلی: تصور کنید رفتید دنبال کارهای فارغ التحصیلیتون. تمام کارها رو انجام دادید و حالا مونده رفتن به آخرین اتاق و گرفتن آخرین نامه. به سمت اتاق مربوطه که میری، به در بسته می خوری. می گی حتما رفته برای ناهار، بعد از ناهار حتما میاد. بعد از یک ساعت که تمام کارمندای دیگه از ناهار برگشتن و دیگه وقت اداری داره تموم می شه، مطمئن می شی که قرار نیست امروز ناهار این کارمند عزیز تموم بشه و یک بار دیگه باید بیای دانشگاه تا بتونی کارتو تموم کنی...  توی راه برگشت، دم در دانشگاه همون شخصی رو که کلی منتظرش بودی می بینی.

 

  • آقای فلانی سلام. شما اینجایید، من 2 ساعته دم دفترتون منتظر شمام. یک برگه دارم که شما باید امضا کنید.
  • من که الآن نمی تونم مهر و امضا کنم.
  • پس کی می تونید
  • توی دفترم!
  • شما الآن 2 ساعته توی دفترتون نیستید که
  • ماشینم خراب شده، دارم درستش می کنم. مرخصی رد کردم. برو فردا بیا!

میگی: ایول! "عجب جواب منطقی ای!" مخصوصا وقتی که دانشگاهتون بیرون از شهره (نه جایی مثل میدون ونک یا انقلاب یا هر جایی توی شهری مثل تهران) و حدود یک ساعت و نیم طول می کشه از خونه برسی دانشگاه، و با احتساب زمان برگشت، حدود سه ساعت باید توی راه باشی تا فقط یک امضا و مهر از یک نفر بگیری. تازه اگه ماشینش سالم باشه!

احساس آمادگی: حالا بعد از چهار، پنج سال درس خوندن برای گرفتن مدرک کارشناسی، برای حضور در جامعه، محل کار، گروه های فرهنگی و سیاسی و هنری و ... کاملا احساس آمادگی می کنی. ولی احتمالا تمام این ارگانها هم باید برای پذیرفتن شما احساس آمادگی کنند که نمی دونم چرا اکثرا این احساس رو ندارن!

انصاف: البته باید اشاره کنم که تمام دانشگاه ها هم مثل هم نیستند. خیلی هاشونم قطعا نمی تونن به این خوبی وظایف تربیت فرد مفید برای جامعه رو انجام بدن! پس دیدن همه به یک چشم هم بی انصافیه واقعا.

منبع عکس: اسینا

 

 

 

۲۷ مهر ۹۳ ، ۰۱:۱۵ ۱ نظر
بهزاد معظمی

فرصت‌های جذب امریه (پارک فناوری پردیس)

اطلاعات بیشتر

اطلاعیه استخدامی (صندوق نوآوری و شکوفایی)

اطلاعات بیشتر

سطر نوآوری؛ 18

چه چیزهایی اندکی تغییر یافته و یا اصلا تغییر پیدا نکرده اند؟ در مورد موسسات آموزشی چه می توان گفت؟ سیستم مدارس و دانشگاه ها 

#سطری از صفحه 27 این کتاب

۰ نظر
سیدعلیرضا کاشی‌زاد
چهارشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۳، ۰۲:۳۰ ق.ظ هادی آقازاده
طراحی ایجاد صنایع با گوشت!!

طراحی ایجاد صنایع با گوشت!!

!!Facilities Planning with meat


پروژه ای شروع می شود و بعد از دو سال تازه به این نتیجه می رسند که شروع پروژه اصلا توجیه اقتصادی نداشت.

این روزها تهیه لیستی از پروژه ها که سرنوشت جمله ی بالا را دارند چندان سخت نیست. کشورمان یکی از کشور های در حال توسعه است و به طبع نیازمند پروژه های عمرانی.  اگر دیدگاه های دولتی برای پروژه ها و راهبردهای غیر اقتصادی اش را نادیده بگیریم؛ هر طرح (اقتصادی) قبل از شروع نیازمند یک نگاه جامع و فراگیر و به تعبیری نیازمند یک نگاه 360 درجه ای به تمام جوانبی دارد که ممکن است در مدت طول عمر طرح با آن مواجه شود. هدف از این نگاه، پاسخ به یک سوال ساده است: آیا بودن طرح به نبودنش می چربد؟

هرچه این نگاه واقعا 360 درجه ای باشد سوال بالا با دقت بیشتری پاسخ داده خواهد شد. امروزه چندین و چند ابزار و مفهوم ساده و پیچیده برای این کار به وجود آمده و توسعه پیدا کرده است. مفاهیمی که هر کدام بخشی از این نگاه را پوشش می دهند. به عنوان مثال، مطالعات امکان سنجی، اقتصادسنجی، آمایش زمینی، تحلیل بازار، تحلیل رقابت، چرخه عمر، ابزار های اقتصاد مهندسی و...  را می توان نام برد.

این ابزارها هر چند بسیار مفید هستند اما باید پذیرفت که هر پروژه ای مشخصات خاص خود را دارد و قطعا این منحصر به فرد بودن اجازه نمی دهد هر پروژه ای را از زاویه دید پول و نرخ بهره ببینیم و شاید یکی از علت های ریشه ای شکست پروژه ها نیز همین باشد.

برای تحصیل این نگاه 360 درجه ای در نقطه ای به ناچار قوانین و استاندارد ها از کار می ایستند و آنجاست که  خلاقیت آغاز می شود. خلاقیتی که اجازه می دهد جور دیگر دیدن را تمرین کنیم. به نظرتان اصلی ترین نیاز برای احداث یک بیمارستان چیست؟ داستان زیر را با هم می خوانیم.

« شیوع بیماری ها در شهر بغداد به شدت افزایش پیدا کرده بود. بسیاری از بیماران جایی برای درمان و مداوا نداشتند. وضع رفته رفته نگران کننده می شد. به دستور معتضد، خلیفه عباسی قرار بر این شد که بیمارستانی برای بیماران در بغداد احداث شود. اما مشکل تازه آغاز شده بود. سازندگان بیمارستان بر سر محل استقرار بیمارستان اختلاف نظر داشتند و هر کدام دلایل خاص خودشان را بیان می کردند. کار به دربار کشیده شد و سرانجام پیشنهاد شد تا  نظر حاذق ترین پزشک آن دوران نیز پرسیده شود.

زکریای رازی را به راحتی می شد در بیمارستان ری پیدا کرد مخصوصا اینکه دستور، دستور خلیفه باشد. او را از ری به بغداد آوردند تا بلکه او  منازعه را پایان دهد. یک گردش اجمالی در شهر کافی بود تا راه حل پیدا شود.

 راه حل، احداث تکه های مساوی گوشت در مناطق مختلف شهر بود. گوشتی که دیرتر فاسد می شد بهترین مکان برای احداث بیمارستان بود زیرا آلودگی محیطی در آنجا کمتر از جاهای دیگر بود. 

۲۳ مهر ۹۳ ، ۰۲:۳۰ ۰ نظر
هادی آقازاده

Venture Capital ... سرمایه گذاری مخاطره آمیز؛ تأمین مالی طرح های نوآور

بیشتر بخوانید

جویندگان طلا

The Gold Rush

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو دیپلم بگیری لیسناسه هاش بیکارن!!

این جمله رو فکر کنم در میانه های دبیرستان بودم که خوندم. سالهایی که با ذوق و شوق به دنبال راهیابی به محل دانش یا همون دانشگاه بودیم. گذشتن از بزرگ ترین ماراتن علمی کشور- اصطلاحی که معمولاً در اخبار برای خبر کنکور میگن-

به اینکه سیستم آموزشی ما کنکور محور شده و به جای ایجاد روحیه پژوهشی در بچه ها اون ها رو از کاوشگری دور میکنه و درس خوندن تستی جای درس خوندن مفهومی رو گرفته و ... کاری ندارم ولی این نحوه ورود به دانشگاه یه موقعیتی رو پیش اورده به اسم پیش دانشگاهی. منظورم از پیش دانشگاهی همون حدود سه ماهی هست که از کنکور تا ثبت نام در دانشگاه طول میکشه. پیش دانشگاهی واقعی همون روزهاست.

خلاصه ی داستان میشه اینکه ما داریم دانش آموزانی رو به دانشجویان تبدیل می کنیم که هیچ آموزشی برای دانشجو بودن به اونها ندادیم و تازه فرصتی- به نظر سه ماه خیلی کم باشه- هم براشون قائل نشدیم که بتونن از فضای مدرسه به فضای دانشگاه وصل بشن. دانشگاه واقعاً به پیش دانشگاهی نیاز داره.

احتمالاً اگر ما برای آینده سازان کشور بیشتر برنامه ریزی کنیم و قبل از ورود به صحنه جویندگی دانش اونها رو برای یافتن چیزی که باید به دنبالش باشند - که شاید اصلاً طلای اونها از جنس دانش یا علم نباشه- ترغیب کنیم کمتر شاهد مسائلی از جنس انصراف، مشروطی، مردود علمی و ... خواهیم بود.

۱۷ مهر ۹۳ ، ۰۵:۳۰ ۱ نظر
حسین سپهری

واگذاری ماموریت تحقیقاتی میادین نفتی به شش دانشگاه

بیشتر بخوانید

يكشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۳، ۱۱:۵۶ ق.ظ محمود کریمی
دانشجو، موتور محرک دانشگاه

دانشجو، موتور محرک دانشگاه

The Engine of University
What is the engine of a university? Budget, projects, faculy members, questions, students or industry? New semester has run in the university of Iran. In this post I have walked around several questions about students. Who is a university student and what should be done in this important stage of life.
 

کاش در دانشگاه یاد بگیریم و یادمان دهند که «خودمان» را بیابیمدانشجو یعنی که؟ دانشجویی یعنی چه؟

دانشجوی خوب، دانشجوی بد، استاد خوب، استاد بد، درس خوب، درس بد، دانشگاه خوب، دانشگاه بد؛ هر از کدام از این‌ها تداعی معانی مختلفی در ذهن‌ها می‌کند.

با «اگر» فکرهای زیادی می‌شود کرد. جمله‌هایی بسیاری با این واژه شروع شده‌ و می‌شوند. تعدادی از آن‌ها، جرقه بهبود و جهش‌های بزرگی را در سرنوشت انسان ایجاد کرده‌اند.

اگر دوباره وارد دانشگاه شوید، چه می‌کنید؟ اگر فرصت تجربه دوباره مدرسه را داشته باشید، چه خواهید کرد؟ اگر جای معلم‌تان بودید چه می‌کردید؟ اگر به جای استاد قدیم خود در دانشگاه قرار بگیرید چه می‌کنید؟

فکر کردن به این چند «اگر» شب‌ها و روزهای زیادی، ذهن را به خود مشغول می‌دارد.

در یادداشتی که برای دوهفته‌نامه «دانستنیها» نوشته‌ام و بهانه‌اش شروع سال تحصیلی است و همین روزها چاپ می‌شود، آورده‌ام که فکر کردن به این «اگر» مرا یاد خیمه‌شب‌بازی می‌اندازد! قصه چرایی این تداعی را نیز همان‌جا روایت کرده‌ام.

اینجا اما از دریچه کشف و حل مساله و آموخته‌های TRIZ به ماجرای دانشجویی می‌نگرم و پرسش‌هایی دارم:

آیا دانشجو یعنی هر کسی که کارت دانشجویی دارد؟

دانشجو یعنی او که تست‌های کنکور را خوب زده است؟

آن که آمده تا دنیای جدید محیط آموزشی را در فضای اجتماعی بازتر تجربه کند، دانشجو است؟

آیا دانشجو یعنی جوانی که به واسطه تلاش یادگیری‌اش مورد احترام جامعه فرض می‌شود؟

او که خوب درس می‌خواند و اینجا هم نمره و معدل بالا می‌آورد دانشجو است؟

دانشجو همان است که هر چه استاد می‌فرماید را دربست می‌پذیرد و مسیر یادگیری‌اش را به راه‌بری استاد و دانشگاه می‌سپارد؟

آیا دانشجو یعنی کسی که بعد از چند سال درس‌خواندن، تضمینی برای کار حرفه‌ای و درآمد و آینده زندگی‌اش در دست دارد؟

آن که دانشگاه به خاطرش ساخته شده و دست‌کم سه وزارت‌خانه بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، علوم، تحقیقات و فناوری و آموزش و پرورش، پیرامون حضور و وجود او زندگی می‌کنند. دانشجو است؟

دانشجو باید بعد از پایان مقطع تحصیلی‌اش، در میان آگهی‌های استخدام دنبال فرصت بروز و حضورش بگردد؟

دانشجو کسی است که از همان ابتدای ورود به دانشگاه، تلاش دارد خودش و پیرامونش را کشف کند؟

همانی است که ‌می‌گردد تا استعدادش را بیاد و می‌فهمد که در چه درسی سریع‌تر از دیگران پیش می‌رود؟

او که می‌یابد در چه زمینه و حوزه‌ای کمتر کار شده و حالا باید بتازاند و نقطه تمرکز زندگی خود را در آن مدار، مبدأگذاری کند؟

این دانشجو است که باید بفهمد دنیای بیرون از تست‌ها و خانه و دوستان دور همی، به زبانی حرف می‌زنند که باید آن را یاد بگیرد و بتواند بعدها هم به آن زبان بگوید و بشنود و نشان دهد و نشان بیند؟

اوست که باید باور کند فرصت استخدام و درهای باز شرکت و کارخانه و دولت، جای خود را به رقابت و برندگی خوش‌فکران و مخترعان شغل‌ها و کسب و کارهای نو داده است؟

همان که که باید موتور محرک به‌روز شدن استاد خود باشد و بپرسد و بپرسد، حتا اگر پاسخ را خودش بیابد و به استاد یاد دهد؟

آیا دانشجو، همان کسی است که باید پشت صحنه‌های تولد و پیدایش درس‌ها را بیابد و تشخیص دهد با آن‌ها چه می‌شود کرد و چه تغییراتی برای کارآمدی‌شان در دنیای امروز نیاز است؟

آیا دانشجو همان کسی است که انتظار می‌رود «طراح» و «خلاق» و «کارآمد» باشد؟

دانشجو در دهه‌های پیشین و پسین کشور ما و در کشورهای مختلف چطور معنا و توصیف شده و می‌شود؟

پی‌نوشت: برای یادداشت‌هایی دیگری قصد دارم جستجو کنم آن دانش آموزانی که در دوره راهنمایی و دبیرستان TRIZ آموختند و آن دانشجویانی که در دانشگاه از TRIZ شنیدند کیفیت یادگیری و مسیر زندگی‌شان چطور و چقدر تغییر کرده است.

فرض این است که اگر در مدرسه یا دانشگاه دست‌کم مدل تفکر در TRIZ را بیاموزیم، عیار و کیفیت پرسش‌گری‌مان بالا می‌رود. این بهبود، سرعت، عمق و جهت یادگیری و به‌کار بستن آموخته‌ها را تغییر می‌دهد.

۰۶ مهر ۹۳ ، ۱۱:۵۶ ۲ نظر
محمود کریمی
شنبه, ۵ مهر ۱۳۹۳، ۱۱:۴۵ ب.ظ میثم ملکی
خلاقیت دانش آموزان کُشته می شود! تا باسواد شوند

خلاقیت دانش آموزان کُشته می شود! تا باسواد شوند

Pablo Picasso: "All children are artists. The problem is how to remain an artist once he grows up"

 by Meysam Maleki


مدرسه ها و دانشگاه ها دوباره به جنب و جوش افتاده اند. حتی مهدهای کودک هم که در تابستان رونقی نداشتند. با شروع سال تحصیلی، خانواده ها دوباره رقبت بیشتری دارند تا کودکان خود را به مهدها بفرستند. مهدها، مدرسه ها و دانشگاه ها محل آموزش های استاندارد هستند. استاندارد به این معنی که یک نسخه ی آموزشی یکسان ارائه می دهند و مثلا همه دانش آموزان در کلاس دوم راهنمایی مباحث یکسانی به شکل و فرم یکسانی را دریافت می کنند. سوال اینجاست که آیا همه ی کودکان و دانش آموزان و دانشجویان یکسان هستند؟ آیا همه استعدادهای استاندارد دارند؟

سر کن رابینسون در سال 2006 سخنرانی فوق العاده ای در TED داشت با عنوان "How schools kill creativity". در روزهای ابتدای سال تحصیلی خوب است این سخنرانی را دوباره ببینیم و بشنویم. در این سخنرانی رابینسون توضیح می دهد که چگونه سیستم های آموزشی (مهدها، مدرسه ها، دانشگاه ها) خلاقیت دانش آموزان را می کُشند! او می گوید اگر دانش آموزان نتوانند به راحتی آزمون کنند و خطا کنند هیچ وقت به ایده های دست اول نمی رسند. در مراکز آموزشی استاندارد! دانش آموز نباید اشتباه کند. در واقع در مراکز آموزشی استاندارد خلاقیت دانش آموزان کشته می شود تا باسواد شوند.

 

۰۵ مهر ۹۳ ، ۲۳:۴۵ ۲ نظر
میثم ملکی

من وزیر نفت دولت پانزدهم هستم

یادداشتی از سیدمهدی سیدی

منبع: شماره 6356 روزنامه همشهری


 

اول مهر پارسال به دانشجویان ورودی جدید برگه ای دادیم و خواستیم هدف و آرزوهای خود را برایمان بنویسند.

600 برگه جمع آوری شد.

برخی از پاسخ ها نشان می داد عده ای از دانشجوها سردرگم، نامطمئن و بی هدف هستند. به این جملات که دانشجوهای مختلفی آنها را نوشته اند، توجه کنید:

  1. فعلا به هدف فکر نمی کنم و فقط به دنبال گذر زمان هستم.
  2. تصویری از آینده ندارم و فعلا گیجم.
  3. مثل دیگران کنکور دادم و چاره ای جز این نداشتم. به دلیل اصرار خانواده مجبور بودم.
  4. فعلا یک حس سنگین شکست و بدشانسی دارم.
  5. به نوعی دچار استرس و نگرانی شدید درباره آینده تحصیلی خود هستم. در همین چند روز گاهی فکر ترک تحصیل به سرم زده.
  6. قبل از ورود به دانشگاه خیلی افکار بلندی در ذهنم بود اما همه اش فروریخت و سایه های مبهمی جای تصاویر قبلی را گرفت.

برخی از پاسخ ها تلویحا در بردارنده نوعی نگاه منفعت طلبانه، سودجویانه و فردگرایانه بود:

  1. من برای پول درس می خوانم. از اول دبستان هم برای همین درس می خواندم. بابای من ثروتمند است ولی نمی خواهم زیر بار منت بابایم باشم.
  2. زندگی ارزش وقف کردن را ندارد.
  3. به خودم فکر می کنم و اصلا به راضی کردن جامعه ام فکر نمی کنم.
  4. در کل می خواهم زندگی راحت و بی دردسری داشته باشم.
  5. می خواهم به درآمد بالا برسم تا در بهترین خانه شمال تهران زندگی کنم، بهترین غذاها را بخورم و بهترین ماشین را داشته باشم.

و اما برخی جملات بیانگر اراده قوی و نگاه تیزبین و هدف های روشن دانشجوها بود:

  1. در این چند روز دیدگاه من به دانشگاه تغییر کرده و انگیزه ام نسبت به درس خواندن بسیار بیشتر شده.
  2. روستایی زاده هستم. در مدرسه شبانه روزی تنها زندگی می کردم. تابستان ها می رفتم روستا کمک پدرم در کار کشاورزی. وقتی این دانشگاه معتبر قبول شدم، همروستایی هایم به خانواده من تبریک گفتند. انتظار روستا از من زیاد شده و همه الان از من توقع دارند.
  3. هدفی که دارم خیلی بزرگ و جذاب است. تصمیم گرفته ام حتما به آن برسم.
  4. می خواهم در دانشگاه در همه زمینه ها توانایی هایم را گسترش دهم. 

و از همه جالب تر این جمله بود که دانشجویی نوشته بود: من وزیر نفت دولت پانزدهم هستم.

۰۴ مهر ۹۳ ، ۰۵:۰۰ ۰ نظر
سیدعلیرضا کاشی‌زاد

چهارده: انحنا دادن (Spheroedality)

40 Principles for Innovative Problem Solving, Princple 14


Curvature/ increase Curvature

 

چند ساله که در پارک های کشور، وسایل ورزش همگانی رو تعبیه کرده اند. اگر به یکی از اون وسیله ها به نام گام زن چپ و راست دقت کنید خواهید دید، دسته های آن در بعضی مدل ها به صورت خمیده است. شبیه حرف H با دسته های کج. خب این چه فایده داره: فایده ش اینه که در طول میله افقی می توان با این استفاده از این اصل صرفه جویی کرد.

یادش به خیر قدیما، مادرها لباس ها رو با کلی صلوات فرستادن آب می کشیدند و بعدش با دو دست محکم پیچشون می کردند تا آبشون بچکه. لباس شویی ها با نیروی گریز از مرکز همین کار رو انجام دادند.

در معماری بناها، از طاق های خمیده برای تقسیم نیرو و افزایش مقاومت سقف در برابر خرابی استفاده می شود.

پیچ ارشمیدس یکی از بهترین خلاقیت های قرون باستان بوده است و در آن با چرخاندن پیچ، آب به بالا پمپاژ می شد.

متر های نواری نقشه برداری که در صنعت بسیار استفاده می شوند. با الهام از این وسیله، گونه ای از خشاب های اسلحه های رگبار که شکل کروی دارند، می توانند تا 100 گلوله را در خود جای دهند.

سانتریفوژها با استفاده از نیروی گریز از مرکز، مواد را در سطح مولکولی خالص سازی می کنند.

گاورنر وات، آینه های محدب و چیدمان سالن های همایش از مثال های دیگر این اصل هستند.

پس:

  • قسمت های خطی را با اجزای خمیده، سطوح صاف را با سطح های انحنادار و شکل های مکعبی را با اشکال کروی جایگزین کنید.
  • از غلتک ها، توپ ها و مارپیچ ها، استفاده کنید.
  • حرکت های دوار و چرخشی را جایگزین حرکت های خطی کنید. از نیروی گریز از مرکز بهره بگیرید.

نگاهی گذرا به روند ساخت نمایشگر ها، نشان می دهد صفحه های صاف و تخت تلویزیون، به سرعت جای خود را به صفحه های خمیده با وضوح و کیفیت بسیار بالا می دهند. تلویزیون های OLED نمونه ای از این محصولات هستند که به بازار نیز عرضه شده اند.

منبع عکس

۰۴ مهر ۹۳ ، ۰۴:۳۰ ۰ نظر
هادی آقازاده
دانشگاه خانه همه ماست؛ یادداشت آقای وزیر در شروع سال تحصیلی جدید

دانشگاه خانه همه ماست؛ یادداشت آقای وزیر در شروع سال تحصیلی جدید

یادداشت آقای وزیر

با مگا پارک تحقیقات و فناوری هوایی آشنا هستید؟

آشنا شوید

سلام آقای سِشوار!

Hi Mr. Hairdryer

تا به حال پیش اومده که با لپ تاپ یا رایانه خودتون صحبت کنید؟ یا از گوشی تلفن همراهتون توقع داشته باشید که اپلیکیشن دوربین رو هر چه سریع تر باز کنه تا سوژه جذاب شما از دست نره؟ تا حالا موقع آشپزی از مواد غذایی و لوازم آشپزخانه خواستید که یه قدری بیشتر تلاش کنند برای بهتر شدن طعم غذای شما؟! پیش آمده که از دست مسواکتون به خاطر پرزهای زبرش ناراحت بشید؟ از لامپ کم مصرفتون به خاطر نور زیادی سفیدش دلخور بشید؟ یا به حلقه دسته کلیدتون به دلیل سفتی بیش از حدش تذکر بدید؟

یکی از پیچیده ترین رفتار های احساسی و واکنشی انسان ها به ارتباط متقابل با محصولات و دنیای اطرافشان رفتاری است که به آن انسان انگاری می گویند. انسان انگاری یعنی نسبت دادن ویژگی های انسانی مرتبط با انگیزه ها، عقاید و احساسات به اشیاء غیر زنده. همان چیزی که سبب می شود وقتی محصولی کاری که از آن خواسته اید را درست انجام داده تشویقش کنید یا حتی در مواقع ناکارآمدی سرزنشش کنید.

ایجاد ارتباط متقابل با محصول یکی از خواسته هایی است که طراحان به دنبال آن هستند. آنها همیشه دوست داشتند و تلاش می کنند تا محصولی طراحی کنند که کاربران و استفاده کنندگان، محصولشان را دوست داشته باشند و با آن ارتباط برقرار کنند.

  • دور و اطراف خودتان را نگاه کنید ببینید محصولی هست که شما انسان انگارانه با آن رفتار کنید؟ چه نکته ای در طراحی آن وجود داشته است که سبب بروز این ویژگی در آن محصول شده باشد؟
۰۲ مهر ۹۳ ، ۱۶:۰۰ ۷ نظر
حسین سپهری

دقیقه 90


1- دوشنبه آخرین روز شهریور، اولین چیزی که بعد از باز کردن چشم از خواب، در ذهنم معنا پیدا می­ کند ایمیلی از علیرضا است. با این مضمون که بابت مطلبی که برای شهریور می­ فرستم (قول داده بودم ماهانه یک مطلب ارسال کنم) سپاسگزار است. شهریور، آن هم آخرین روزش. ماه تجدیدی و رفوزگی! کاملا همان حس رفوزه شدن را دارم. تصمیم می­ گیرم یک ده ناپلئونی بگیرم. راستی می ­دانید چرا می ­گویند ناپلئونی؟ 

2- در هفته ­ی گذشته، جوان دیگری که آینده متعلق به اوست، در یک حرکت دقیقه نودی مرا به همایشی برای فردای آن روز دعوت می­ کند. همایش کافه کسب و کار، نخستین هم ­افزایی فعالان کسب و کار و فناوری، می ­دانم و یقین دارم که جوابم نه است اما این یقین تا از ذهن به زبان برسد می ­شود: "برای یادگرفتن با کمال میل خدمت می ­رسم اما اگر وظیفه بیشتری از من می­ خواهید لطفا بفرمایید تا مطمئن شوم که از من بر می ­آید.

ادامه مطلب...
۰۱ مهر ۹۳ ، ۲۰:۳۰ ۱ نظر
محمد شکرچیان

سطر نوآوری؛ 17

از صورت مسأله غلط به صورت مسأله صحیح منتقل می شویم. دسترسی نظام مند ما را به دیدن تمام عناصری که در اغلب مواقع غیرعادی هستند وادار می کند

#سطری از صفحه 132 این کتاب

۰ نظر
سیدعلیرضا کاشی‌زاد

تا به حال نقشه خوانده اید؟ ... این نقشه ی جامع علمی کشور است

نقشه بخوانید

قابل اعتمادترین راه برای پیش بینی آینده، درک درست اکنون است

John Naisbitt: The most reliable way to forecast the future is to try to understand the present.


در فیلم های علمی تخیلی پیشگوها را دیده ایم که به گوی شیشه ای خیره می شوند و آینده را پیشگویی می کنند. اگر شما در پی تولید و فروش محصولات خود هستید کلید موفقیت تان در پیش بینی دقیق است. به یاد داشته باشید که در دنیای رقابتی امروز، میزان تقاضا برای هیچ کسب و کاری ثابت نیست. روزگار که با قطعیت می شد تقاضا را پیش بینی کرد و چرخه عمر محصولات طولانی بود گذشته است. آنچه درباره دنیای کسب و کار فعلی می توان گفت این است که همه چیز متغیرر و پویا است. امروزه شرکت ها دریافته اند که سودشان در درک درست تقاضا، برنامه ریزی برای تقاضا و متصل کردن رفتار زنجیره تامین با تقاضا است. البته باید دانست که اثرات زیان بار پیش بینی اشتباه در تمام طول و عرض زنجیره تامین پخش می شود. به همین دلیل است که امروزه روش های پیش بینی مورد توجه هستند و مدیران برای کاهش هزینه های خود از آنها استفاده می کنند. یعنی تلاش می کنند بفهمند در بازه های زمانی مختلف، مشتریانشان چه انتظاراتی خواهند داشت.

به همت دانش تکنولوژی اطلاعات و داده کاوی، پیشرفت چشم گیری از لحاظ نظری در دانش پیش بینی تقاضا به دست آمده است اما از نظر عملی، همچنان بیشتر سازمان ها پیش بینی های ضعیفی انجام می دهند و اغلب در نهایت به دانش افراد با تجربه بیش از خروجی محاسبات پیش بینی اهمیت می دهند. چرا که به تجربه دریافته اند که پیش بینی های علمی در محیط آزمایشگاهی معتبر هستند اما در دنیای واقعی که عوامل تاثیرگذار بر تقاضا بسیار گسترده هستند معمولا فاصله زیادی بین خروجی تکنیک های پیش بینی و تقاضای واقعی وجود دارد. مانند پیش بینی هوای روز 12 خرداد امسال که پیش بینی سازمان هواشناسی "کمی ابری بتدریج با افزایش ابر در پاره‌ای نقاط با رگبار و رعد و برق و وزش باد" بود اما آنچه اتفاق افتاد طوفان کم سابقه با سرعت 118 کیلومتر در ساعت بود. 

بر اساس تحقیقی که در مجله هندی استاندارد کسب و کار منتشر شده است گرچه در دهه هشتاد میلادی کامپیوتر وجود داشته و محاسبات می توانسته از طریق دستگاه های الکترونیکی انجام شود اما در این دوره اغلب شرکت ها از دانش متخصصان جهت پیش بینی تقاضا استفاده می کرده اند تا آنکه در دهه نود میلادی استفاده از کامپیوتر در انجام اینگونه محاسبات رواج پیدا کرد اما جالب است که دقت این محاسبات بیش از گذشته نبود. سوالی که مطرح می شود این است که آیا از روش درستی برای پیش بینی تقاضا انجام می شده است؟ چه افق های کوتاه مدت و دراز مدتی برای پیش بینی در نظر گرفته می شده و چگونه محاسبات آماری را با نظر متخصصان یکپارچه می کرده اند؟ 

نکته جالبی که در مطالعات موسسه گریت لیک منتشر شده این است که هنوز هم در قرن بیست و یکم در اغلب شرکت ها از روش های کیفی نظیر نظرسنجی از بازاریاب ها برای پیش بینی تقاضا استفاده می شود. حتی در شرایطی که داده ها و روش پیش بینی تقاضا متناسب دردسترس است، همچنان روش نظرسنجی بر محاسبات عددی برتری داده می شود. یکی از دلایل عمده ای که موجب عدم تطابق پیش بینی تقاضا و واقعیت می شود این است که تقاضا در بازه های زمانی مختلف از الگوهای مختلفی تبعیت می کند. به عبارت دیگر اگر داده های تقاضا را به فواصل مشخصی تقسیم کنیم آنگاه الگوهای داده ها دیده می شوند و می شود رفتار آینده تقاضا را در آن فواصل پیش بینی کرد (اصل 1 و 19 تریز را ببینید). این همان چیزی است که به تقاضای فصلی معروف است. در محصولاتی مانند لوازم التحریر مدرسه، آجیل شب عید و کولر وجود تقاضای فصلی بدیهی است اما در بعضی محصولات (بخصوص خدماتی ها) مثل تعداد تماس ها به 118، تعداد وام های درخواستی از بانک ها و حجم ترافیک اینترنت به سادگی قابل تشخیص نیست.

داده کاوی دقیق و پیدا کردن الگوی رفتار تقاضا به پیش بینی دقیق آن کمک می کند. ناگفته پیداست که برای داده کاوی باید داده کافی با کیفیت مناسب وجود داشته باشد. یعنی هم حجم داده ها به اندازه ای باشد که بشود بر اساس آنها نتیجه گیری کرد (مشت نمونه خروار باشد) دیگر آنکه داده ها صحیح باشند. مثلا وقتی از خدمات مشتریان فلان شرکت لوازم خانگی تماس می گیرند و سوالات را به گونه ای می پرسند که شما بگویید راضی هستید و اگر گاهی اعلام نارضایتی کنید توجیه می کنند و در نهایت سعی می کنند از مشتری نمره ی بالا بگیرند (در حالی که خدماتشان در آن حد نبوده) این باعث می شود که کیفیت داده های جمع شده پایین بیاید. در سطوح مختلف زنجیره تامین (تامین، تولید، توزیع، عمده فروشی و خرده فروشی) پیش بینی های متفاوتی انجام می شود که نیازمند داده های کافی و با کیفیت است. برای این منظور می بایست بازیگران مختلف (شرکت های مختلف) داده های خود را در اختیار سایرین بگذارند. آنچه معمولا اتفاق می افتد این است که بسیاری از شرکت از به اشتراک گذاری داده های خود هراس دارند، حتی داده هایی که با جستجو در اینترنت می توان به آنها دست یافت. نکته دیگر در مورد این داده ها آن است که بسیاری از داده هایی که شرکت ها در اختیار دارن و به اشتراک می گذارند در ارتباط با فعالیت های داخلی آنهاست در حالی که عوامل تاثیرگذار بر تقاضا ریشه در متغییرهای داخلی و خارجی (عمدتا متغییرهای بازاریابی) دارند. بسیاری از شرکت ها آنقدر سرگرم کار خود هستند که از مطالعه بازار و شناخت نیاز مشتری غافل می شوند.

کلید موفقیت شفافیت در داده های تقاضا بین اعضای مختلف زنجیره تامین از بالادست (سمت تامین کالا و خدمات) تا پایین دست (سمت پخش و توزیع کالا و خدمات) است. به عبارت دیگر، تامین کننده های مواد اولیه می بایست به تحلیل بازار که توسط واحدهای فروش و بازاریابی انجام می شود دسترسی داشته باشند و بالعکس.

نوشته ای که خواندید ترجمه ی نسبتا آزادی  بود از بخش هایی از مقاله با عنوان Demand forecasting in a supply chain. اصل مقاله به زبان انگلیسی را در این آدرس بخوانید.

 
۲۹ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۱۵ ۳ نظر
میثم ملکی

ابلاغ سیاست‌های کلی «علم و فناوری» - نظام آموزش عالی، تحقیقات و فناوری

بیشتر بخوانید