خلاقانه گام برداشتن در مسیر حل مسأله

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «supply chain» ثبت شده است

چهارشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۳، ۰۶:۳۰ ق.ظ میثم ملکی
سطح نوآوری در زنجیره تامین چگونه است؟

سطح نوآوری در زنجیره تامین چگونه است؟

Most innovations in supply chain management build on existing achievements and reconfigure known methods and technologies rather than invent new ones.


وقتی به پیشینه نوآوری در زنجیره تامین نگاه می کنیم متوجه می شویم که نوآوری هایی که در زمینه زنجیره تامین انجام شده بیش از آنکه نوآوری سطح بالا (یعنی بسیار خلاقانه) باشد از جنس توسعه دانش موجود بوده است.  مثال هایی از این نوآوری ها را در زیر ببینید:

سیستم تولید تویوتا: که در کتاب The Machine that Changed the World توسط جیمز وومک معرفی شد. منظور همان Lean Production یا تولید ناب است که برای مدتی هم در کشور ما موضوع جذابی بود و مانند بسیاری از موضوعات جذاب دیگر برای مدت کوتاهی حرفش بود و بعد از آن حرفش هم نبود چه برسد به اجرا.

سیستم بارگذاری مجدد مستمر ارائه شده توسط P & G که بعدها توسط سم والتون در IKEA هم مورد استفاده قرار گرفت.

خط مونتاژ فُرد: هنری فُرد ایده استفاده از خط مونتاژ در کارخانه اتومبیل سازی را از عملیات بسته بندی گوشت در امریکا گرفت و این ایده برای مساله خودش بومی سازی کرد. خط مونتاژی که او طراحی کرد زمان تولید هر اتومبیل را بیش از ده برابر کم کرد و باعث کاهش شدید قیمت خودرو شد. (در روزگار ما هم صنعت خودروسازی ایران به یک هنری فُرد نیاز دارد!!)

نه اینکه نوآوری سطح بالا با خلاقیت زیاد در زنجیره تامین شدنی نباشد اما به دلیل گستردگی موضوعات در زنجیره و تفاوت های ریز و درشت صنایع مختلف، نوآوری هایی که در این فضا بروز می کنند بیشتر از جنس نوآوری های مدیریتی هستند تا محصولی. اما در واقع نکته ای که موجب نوشتن این مطلب شد این است داستان نوآوری در زنجیره تامین هنوز هم دوران رشد خود را می گذراند. حتی اگر به صفحه Supply Chain Innovation دانشگاه MIT سربزنیم مطلب چشم گیری نمی بینیم. اگر در Google Scholar جستجو کنیم تعداد زیادی مقاله پیدا می شود اما وقتی به محتوای آنها سر می زنیم یا مملو از حرف های تکرای هستند یا نوآوری های سطح پایین (با خلاقیت کم) دارند. 

حرف از زنجیره تامین از اوسط دهه 80 میلادی شروع شد و از اواخر هزاره دوم موضوع پربحثی بود. آنچه همه تایید می کنند آن است که در گذشته شرکت ها با هم رقابت می کردند و امروز زنجیره ها با هم رقابت می کنند. راه موفقیت آن است که شرکت ها جایگاه مشخص خود را در زنجیره تامین شان تعریف کنند و با استفاده از تکنیک های توسعه زتجیره به ارتقا سطح عملکرد آن بپردازند. زنجیره تامین کارآمد آن است که بتواند انواع مختلف ضایعات را در مسیر فراهم کردن کالا یا خدمات برای مصرف کننده کاهش دهد بعلاوه یک زنجیره تامین موفق می تواند به سرعت خود را با شرایط جدید (تغییر در تامین مواد اولیه یا تغییر در تقاضا) تطبیق دهد.  

۳۰ مهر ۹۳ ، ۰۶:۳۰ ۰ نظر
میثم ملکی

قابل اعتمادترین راه برای پیش بینی آینده، درک درست اکنون است

John Naisbitt: The most reliable way to forecast the future is to try to understand the present.


در فیلم های علمی تخیلی پیشگوها را دیده ایم که به گوی شیشه ای خیره می شوند و آینده را پیشگویی می کنند. اگر شما در پی تولید و فروش محصولات خود هستید کلید موفقیت تان در پیش بینی دقیق است. به یاد داشته باشید که در دنیای رقابتی امروز، میزان تقاضا برای هیچ کسب و کاری ثابت نیست. روزگار که با قطعیت می شد تقاضا را پیش بینی کرد و چرخه عمر محصولات طولانی بود گذشته است. آنچه درباره دنیای کسب و کار فعلی می توان گفت این است که همه چیز متغیرر و پویا است. امروزه شرکت ها دریافته اند که سودشان در درک درست تقاضا، برنامه ریزی برای تقاضا و متصل کردن رفتار زنجیره تامین با تقاضا است. البته باید دانست که اثرات زیان بار پیش بینی اشتباه در تمام طول و عرض زنجیره تامین پخش می شود. به همین دلیل است که امروزه روش های پیش بینی مورد توجه هستند و مدیران برای کاهش هزینه های خود از آنها استفاده می کنند. یعنی تلاش می کنند بفهمند در بازه های زمانی مختلف، مشتریانشان چه انتظاراتی خواهند داشت.

به همت دانش تکنولوژی اطلاعات و داده کاوی، پیشرفت چشم گیری از لحاظ نظری در دانش پیش بینی تقاضا به دست آمده است اما از نظر عملی، همچنان بیشتر سازمان ها پیش بینی های ضعیفی انجام می دهند و اغلب در نهایت به دانش افراد با تجربه بیش از خروجی محاسبات پیش بینی اهمیت می دهند. چرا که به تجربه دریافته اند که پیش بینی های علمی در محیط آزمایشگاهی معتبر هستند اما در دنیای واقعی که عوامل تاثیرگذار بر تقاضا بسیار گسترده هستند معمولا فاصله زیادی بین خروجی تکنیک های پیش بینی و تقاضای واقعی وجود دارد. مانند پیش بینی هوای روز 12 خرداد امسال که پیش بینی سازمان هواشناسی "کمی ابری بتدریج با افزایش ابر در پاره‌ای نقاط با رگبار و رعد و برق و وزش باد" بود اما آنچه اتفاق افتاد طوفان کم سابقه با سرعت 118 کیلومتر در ساعت بود. 

بر اساس تحقیقی که در مجله هندی استاندارد کسب و کار منتشر شده است گرچه در دهه هشتاد میلادی کامپیوتر وجود داشته و محاسبات می توانسته از طریق دستگاه های الکترونیکی انجام شود اما در این دوره اغلب شرکت ها از دانش متخصصان جهت پیش بینی تقاضا استفاده می کرده اند تا آنکه در دهه نود میلادی استفاده از کامپیوتر در انجام اینگونه محاسبات رواج پیدا کرد اما جالب است که دقت این محاسبات بیش از گذشته نبود. سوالی که مطرح می شود این است که آیا از روش درستی برای پیش بینی تقاضا انجام می شده است؟ چه افق های کوتاه مدت و دراز مدتی برای پیش بینی در نظر گرفته می شده و چگونه محاسبات آماری را با نظر متخصصان یکپارچه می کرده اند؟ 

نکته جالبی که در مطالعات موسسه گریت لیک منتشر شده این است که هنوز هم در قرن بیست و یکم در اغلب شرکت ها از روش های کیفی نظیر نظرسنجی از بازاریاب ها برای پیش بینی تقاضا استفاده می شود. حتی در شرایطی که داده ها و روش پیش بینی تقاضا متناسب دردسترس است، همچنان روش نظرسنجی بر محاسبات عددی برتری داده می شود. یکی از دلایل عمده ای که موجب عدم تطابق پیش بینی تقاضا و واقعیت می شود این است که تقاضا در بازه های زمانی مختلف از الگوهای مختلفی تبعیت می کند. به عبارت دیگر اگر داده های تقاضا را به فواصل مشخصی تقسیم کنیم آنگاه الگوهای داده ها دیده می شوند و می شود رفتار آینده تقاضا را در آن فواصل پیش بینی کرد (اصل 1 و 19 تریز را ببینید). این همان چیزی است که به تقاضای فصلی معروف است. در محصولاتی مانند لوازم التحریر مدرسه، آجیل شب عید و کولر وجود تقاضای فصلی بدیهی است اما در بعضی محصولات (بخصوص خدماتی ها) مثل تعداد تماس ها به 118، تعداد وام های درخواستی از بانک ها و حجم ترافیک اینترنت به سادگی قابل تشخیص نیست.

داده کاوی دقیق و پیدا کردن الگوی رفتار تقاضا به پیش بینی دقیق آن کمک می کند. ناگفته پیداست که برای داده کاوی باید داده کافی با کیفیت مناسب وجود داشته باشد. یعنی هم حجم داده ها به اندازه ای باشد که بشود بر اساس آنها نتیجه گیری کرد (مشت نمونه خروار باشد) دیگر آنکه داده ها صحیح باشند. مثلا وقتی از خدمات مشتریان فلان شرکت لوازم خانگی تماس می گیرند و سوالات را به گونه ای می پرسند که شما بگویید راضی هستید و اگر گاهی اعلام نارضایتی کنید توجیه می کنند و در نهایت سعی می کنند از مشتری نمره ی بالا بگیرند (در حالی که خدماتشان در آن حد نبوده) این باعث می شود که کیفیت داده های جمع شده پایین بیاید. در سطوح مختلف زنجیره تامین (تامین، تولید، توزیع، عمده فروشی و خرده فروشی) پیش بینی های متفاوتی انجام می شود که نیازمند داده های کافی و با کیفیت است. برای این منظور می بایست بازیگران مختلف (شرکت های مختلف) داده های خود را در اختیار سایرین بگذارند. آنچه معمولا اتفاق می افتد این است که بسیاری از شرکت از به اشتراک گذاری داده های خود هراس دارند، حتی داده هایی که با جستجو در اینترنت می توان به آنها دست یافت. نکته دیگر در مورد این داده ها آن است که بسیاری از داده هایی که شرکت ها در اختیار دارن و به اشتراک می گذارند در ارتباط با فعالیت های داخلی آنهاست در حالی که عوامل تاثیرگذار بر تقاضا ریشه در متغییرهای داخلی و خارجی (عمدتا متغییرهای بازاریابی) دارند. بسیاری از شرکت ها آنقدر سرگرم کار خود هستند که از مطالعه بازار و شناخت نیاز مشتری غافل می شوند.

کلید موفقیت شفافیت در داده های تقاضا بین اعضای مختلف زنجیره تامین از بالادست (سمت تامین کالا و خدمات) تا پایین دست (سمت پخش و توزیع کالا و خدمات) است. به عبارت دیگر، تامین کننده های مواد اولیه می بایست به تحلیل بازار که توسط واحدهای فروش و بازاریابی انجام می شود دسترسی داشته باشند و بالعکس.

نوشته ای که خواندید ترجمه ی نسبتا آزادی  بود از بخش هایی از مقاله با عنوان Demand forecasting in a supply chain. اصل مقاله به زبان انگلیسی را در این آدرس بخوانید.

 
۲۹ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۱۵ ۳ نظر
میثم ملکی

زنجیره تامین هنوز به سرنوشت ایزو 9001 دچار نشده است

When studying integration of your supply and distribution network don't forget about principles 5 and 7, they often help you breaking into mental inertia


By Meysam Maleki

یکی از مباحثی که چند سالی است در مدیریت زنجیره (شبکه) تامین داغ است و هر روز به داغی آن اضافه شده مبحث "یکپارچه سازی" است. زنجیره تامین در واقع زنجیره ای است از شرکت های مختلف که محصولات خود را دست به دست می کنند و هر کدام در این بین کاری انجام می دهند تا در نهایت محصول به دست مصرف کننده برسد. برای نمونه شرکت بطری سازی من بطری برای شرکت شما تولید می کند، شرکت شما آب معدنی در بطری ها می ریزد و شرکت دیگری محصول آب معدنی را توزیع می کند. دنیای ارتباطات موجب شده که شرکت ها در گستره بزرگتی از یک زنجیره کوتاه عمل کنند یعنی مثلا بطری های تولیدی خود را به چندین شرکت با اندازه و فرم های متفاوت بفروشند و خریداران بطری هم بطری های مورد نیاز خود را از چندین شرکت تولید کننده تامین کنند و در نهایت محصول خود را از طریق چندین کانال توزیع به فروش برسانند. با این مثال ساده معلوم می شود که این زنجیره به مرور پیچیده شده است. وضعیت پیچیده تر آن است که شرکت ها نقش های مختلفی را در زنجیره بازی می کنند و گاهی خریدار و گاهی فروشنده هستند یعنی تعامل دو طرفه دارند. به این ترتیب نه تنها زنجیره ها پیچیده شده اند بلکه از حالت زنجیره به فرم شبکه تغییر حالت داده اند. البته اسم زنجیره تامین همچنان "زنجیره" تامین است اما در ذهن داشته باشیم که این زنجیره گاهی رفتار "شبکه ای" از خود نشان می دهد.

داستان یکپارچه سازی به این نکته اشاره دارد که شبکه ای که شرکت ها در آن قرار دارند و محصولات مختلف بین آنها رد و بدل می شود تا در گام نهایی به مصرف کننده می رسد، برای رسیدن به منافع حداکثری شبکه می بایست مانند یک بدن یک تکه عمل کند. مانند دست و پا و سر و گردن یک شناگر که برای اینکه او بتواند رو به جلو حرکت کند (و البته غرق نشود) می بایست هماهنگ با هم عمل کنند.

توضیح بالا به ما می گوید که یکپارچه سازی چیز خوبی است و چه خوب می شد اگر زنجیره (شبکه) تامین ما یکپارچه  می بود تا می توانستیم در زمان کم و با کمترین هزینه منافع مان را تامین کنیم. اما رسیدن به یکپارچگی یک شبه اتفاق نمی افتد، دستوری هم نیست که با صدور بخشنامه بتوان به آن رسید. مقدمه ی دستیابی به یک شبکه ی یکپارچه، مطالعه فرآیندها، افزایش کارآیی فرآیندها، حذف ضایعات و اضافه کاری ها و ایجاد جریان روان و سیال مواد، خدمات و اطلاعات است. نکته خوب زنجیره (شبکه) تامین این است که فعلا قابلیت تبلیغاتی زیادی ندارد، مثلا فلان شرکت تبلیغ نمی کند که ما از این نظر در سطح بالایی هستیم، اصلا آهنگ زیبایی ندارد، شعر و شعار گوش نواز هم فعلا برایش ساخته نشده تا قبل از ورود به داخل شرکت ها در ویترین آنها متوقف شود. اتفاقی که متاسفانه در مورد ایزو 9001 افتاد، بسیاری ادعا کردند که گواهینامه این ایزو را دارند و واقعا داشتند! اما کیفیت مدیریت شان قبل و بعد از گرفتن گواهینامه یکسان بود و عدم انطباق ها در سازمان شان بیداد می کردند.

از نگاه 40 اصل، معمولا بررسی مثالهایی که در آنها از اصول پنج و هفت استفاده شده برای غلبه بر اینرسی ذهنی و رفع تضادهایی که در یکپارچه سازی پیش می آیند مفیدند.

۱۸ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۰۰ ۰ نظر
میثم ملکی