در این مجموعه یادداشت به معرفی نسل جدید دانشگاهها در دنیا و مقایسه آن با نسل گذشته با رویکرد تفکر سیستمی خواهیم پرداخت.
درسهایی که به صورت مجازی در اینترنت ارائه می شوند و ظرفیتی برای تعداد افراد شرکت کننده در آن وجود ندارد و به راحتی از طریق اینترنت برای همه در دسترس است را MOOC (Massive Online Open Courses) می نامند. علاوه بر ابزارهای آموزشی همچون متن ها و یادداشتها، ویدئوها و سایر موارد در این فضا، محیطی تعامل گرا نیز برای دانشجویان، اساتید و دستیاران آموزشی به وجود آمده است.
به دو صورت میتوان دروس مورد نظر را گذراند. رایگان یا همراه با گواهی گذراندن درس از طرف دانشگاه مورد نظر که مبلغی را باید پرداخت نمود.
از سایت های فعال در این زمینه می توان به Coursera، Udacity یا edX نام برد که برای مثال edX با دانشگاه هایی همچون MIT، Harvard، UC Berkely در ارتباط است. نیویورک تایمز سال 2012 را سال توسعه این نوع دانشگاه های مجازی در امریکای شمالی یادآور شده بود.
در یادداشت دیگری به تحلیل چرخه علت و معلولی حاکم بر این سیستم می پردازیم و معایب و مزایای آن را با سیستم دانشگاه های حقیقی مقایسه خواهیم نمود. این تحلیل بر پایه پژوهشی است که در دانشکده مدیریت دانشگاه McGill در سال 2014 انجام شده است.
175 نفر از نمایندگان مجلس از رئیس جمهور خواستند که کابینه قوی تر و مقتدر تری انتخاب کند/ 24 تیر 72
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم / که در طریقت ما کافریست رنجیدن
این پدیده به نظر شما آشنا میاد؟
بله درسته رادار خودمون هم همین کار رو انجام میده. ایده اختراع رادار هم از همین خفاش ها بدست اومده.
معمولاً برای بچه ها که میخوان کفش بخرن میگن چسبی بخرید که بچه بتونه راحت باز و بسته اش کنه. این چسبه هم داستانی داره. سال 1948 که آقای George de Mestral داشت از شکار به سمت خونه شون می رفت که دید بابا آدم به لباسش چسبیده. زیر میکروسکوپ دید که این گل دارای قلابهای زیادی هست که خاصیت چسبندگی را به اون می دن. این جوری شد که به ذهنش رسید تا چسب معروف ولکرو رو اختراع کنه. همون چسبی که الان روی کفش های خیلی ها هست و میگن یه سطح 2 اینچ مربعی از اون میتونه آدم 79 کیلویی رو نگه داره.
این ماجراها همون Biomimicry هستند که در این یادداشت مورد اشاره بودند. Biomimicry یعنی الهام از مکانیزم های طبیعی برای طراحی و اختراع. اگر اهل TRIZ باشید در حل مسأله های طراحی محصول بر پایه Biomimicry از بانک دانش - اثرات TRIZ استفاده می کنید.
زمان هایی هست که بهبود تدریجی خوب است، اما زمان هایی هم هست که لازم است تغییری اساسی رخ دهد. کاری که می توان انجام داد، این است که سطح بلندپروازی را آن قدر تغییر بدهیم که افراد مجبور شوند شیوه مرسوم پرداختن به عملکرد و تدریجی دانستن بهبود آن را کنار بگذارند
40 Principles for Innovative Problem Solving, Principle 12
Equipotentiality / Bring Things to the same level
Change the condition of the work in such a way that it will not require lifting or lowering an object
اهرام ثلاثه ی مصر را کارگرانی ساخته اند که مجبور بودند دو میلیون تخته سنگ 2 تا 4 تنی را به ارتفاع بسیار زیاد حمل کنند. نقل شده که یکی از ابتکارات طراحان برای حمل تخته سنگ ها، استفاده از الوار های شبیه تراورس های راه آهن برای بالا بردن تخته سنگ ها بود. ایده ای که نیاز به بالا و پایین بردن تخته سنگ ها را حذف می کرد.
یادمه اول دبیرستان، یهو معاون ها و مدیر مدرسه، همه ی بچه ها رو ریختن وسط حیاط مدرسه و گفتند: می خوایم سطح کلاس ها رو بر اساس معدل راهنمایی تون هم سطح کنیم. ما هم گفتیم که چی بشه؟ جواب آمد: تا جو رقابتی متعادل تر بشه.
یکی از مجتمع های تجاری بزرگ مشهد، جوری طراحی شده که بدون اینکه از پله ها بالا بروی می توانی با راهپیمایی حدودا 4 کیلومتری از ابتدا تا انتهای پاساژ را گشت بزنی و خرید کنی. البته اگر عطر فروش هایش بگذارند!
خشاب اسلحه به کمک فنر همیشه گلوله را هم سطح گلنگدن نگه می دارد.
با نگاهی به ماتریس تضاد تکنیکی، می توان فهمید که از 39 پارامتر، اکثر پارامتر هایی که واژه ی «متحرک» دارند، این اصل برایشان پیشنهاد شده است. وقتی حداقل یکی از اجزای سیستم متحرک است، بهتر است نگاهی به این اصل هم بندازید.
مثال دیگری که آلتشولر نقل می کند و روایت آن را می توانید در یکی از یادداشت های اکسیر نوآوری بخوانید نیز به نوعی با این اصل مرتبط است.
به هر صورت:
چاله های مکانیکی طوری طراحی می شوند که نیاز به بالا بردن ماشین نباشد. در عوض آن ، این مکانیکی است که به درون چاله می رود. این مثال در کتاب شاه کلید های TRIZ برای نوآوری نیز آمده است.
حرف تازه ای نیست، چند سالی هست که به طرق مختلف مسئولان، دانشگاهها و دیگر نهادها یادآور این خطر می شوند. یادمان نرفته که چندی پیش علت جنگ جهانی سوم را نیز همین کمبود آب نام نهادند.
براساس آمار منتشر شده، جمعیت کشور در حال افزایش می باشد. به طوری که نرخ رشد جمعیت کشور در سالهای اخیر 1.3% میباشد. میزان کاهش ذخایر آبی نیز در همین یکسال گذشته 16% بوده است. افزایش سطح بهداشت و درمان، میزان مرگ و میر را نسبت به گذشته کاهش داده است. البته نباید از وجود تاخیر زمانی در این فرآیند ساده گذشت. آیا این اتفاق در همین یک سال گذشته باعث کاهش سطح منابع آبی شده؟ از چه زمانی این پدیده رخ داده است؟
اشتغالزایی و میزان درآمد سرانه خانوارها از اصلی ترین دلایل مهاجرت مردم به شهرهای بزرگ همچون تهران و اصفهان می باشد که زیر سیستم سیاستهای اقتصادی دولت را وارد این سیستم پیچیده می نماید. گرم شدن آب و هوای کره زمین هم در این پدیده موثر بوده است. همزمان با کاهش ذخایر آبی و افزایش جمعیت به دلیل خشک شدن دریاچه ها و رودخانه، بادهای فصلی و طوفانهای شن در منطقه ایجاد شده که باعث بروز مشکلات بهداشتی برای مردم منطقه می شود (نمونه موردی کرمان و اصفهان). 92% مصرف آب در کشور برای کشاورزی می باشد که افزایش جمعیت میزان مورد نیاز محصولات کشاورزی را افزایش می دهد و این امر موجب افزایش میزان آب مورد نیاز شده، همچنین در اثر توسعه یافتن شهرنشینی میزان زمین های کشاورزی نیز رو به کاهش است. قدیمی بودن سیستم آب و فاضلاب شهرها و نرخ بالای از دست رفتن آب شرب از طریق خطوط انتقال آب نیز باید مورد بررسی دقیق قرار گیرد.
یادآوری این نکته ضروری است که پژوهشی که با رویکرد تحلیل سیستمها در سال 1390 در دانشگاه صنعتی اصفهان صورت گرفته است، پیش بینی خشکسالی را در استان اصفهان ظرف دو دهه آینده ارایه داده بود.
* عکس: علی خدایی/ خبرگزاری تسنیم
Failure in a project may lead to outstanding innovations, stay ALERT
شکست همیشه چیز بدی نیست. در دنیای نوآوری، هر اتفاقی با چشم و ذهن باز دیده و سنجیده می شود. نمونه های زیادی را در ذهن داریم که تولید کننده در مسیر تولید خود به محصولی غیر از آنچه به دنبالش بوده، رسیده. او با چشم و ذهن باز به محصولی که ناخواسته تولید شده نگاه کرده و توانسته کارکرد متناسب با آن را بیابد. همه ی ما روزانه با اتفاق های مشابه فراوانی روبرو می شویم، اتفاقاتی که قرار نبوده رخ دهند اما ناخواسته اتفاق افتاده اند و می بایست در بیشترین بهره را از آن برد. ویلسون گریتبچ تجربه جالبی دارد:
ویلسون می خواست دستگاهی بسازد که ضربان های نامنظم قلب را ثبت کند. او که در پی ساخت دستگاهی با مقاومت ده هزار مگا اهم بود با کمال ناباوری و تاسف به مقاومت یک مگا اهم رسید. گرچه او نتوانسته بود مقاومت ده هزار مگا اهم دست پیدا کند اما متوجه شد که پالس های مدار یک مگا اهمی شباهت بسیاری به ضربان قلب انسان دارد. او از همین نقطه مسیر تحقیقش را تغییر داد و توانست اولین Pacemaker قابل نصب در داخل بدن انسان را بسازد. آنهایی که خودشان یا یکی از آشنایانشان از Pacemaker استفاده کرده اند اهمیت فوق العاده آن را بهتر لمس می کنند. به یاد داشته باشید که Pacemakerهایی که پیش از این اختراع ویلسون گریتبچ استفاده می شدند خارج از بدن بیمار قرار داشتند و حجمی به اندازه یک تلوزیون بیست و یک اینچ داشتند بعلاوه به دلیل ولتاژ بالا گاهی موجب سوختن بدن بیمار می شدند. امروز بیماران قلبی می توانند از Pacemakerهای کوچک با ولتاژ پایین استفاده کنند تنها به این دلیل که ویلسون چشم و ذهن بازی داشت.
متن اصلی: If I Were 22: Three Lessons for Young Grads نویسنده: Tim Brown
من خوش شانسم. برای بیش از 27 سال در شرکتی بوده ام که دوستش دارم. شرکت IDEO که تقریبا تمام طول مدت شغل حرفه ای من را شامل می شود. طولی نکشید که بعد از فارغ التحصیل شدن از کالج سلطنتی هنر در سال 1987، شروع به کار به عنوان یک طراح صنعتی ساده برای شرکت ID Two) Bill Moggridge) - یکی از سه شرکتی که به یکدیگر ملحق شده و IDEO را شکل دادند - کردم و هیچ وقت آنجا را رها نکردم. من خانواده (قبیله) خودم را زود پیدا کردم. ولی مسیر شغلی همه افراد این چنین سر راست نیست. به گذشته که نگاه می کنم، چند چیز هست که به خودِ بیست و چند ساله ام می گفتم که آنها را طور دیگری انجام دهد.
شما چه توصیه ای به خودِ جوان ترتان می کنید؟
عکس: در دفتر IDEO ، سنفرانسیسکو، سال 1988، زمانی که 26 سال داشتم
* این یادداشت قسمتی از یک مجموعه است که در آن افراد تاثیرگذار درسهایی از دوران جوانی خودشان منتشر می کنند. تمام داستان ها را این جا بخوانید.
آیا در BMW، نام TRIZ را شنیده اند؟ اصلا مگر بنگاه هایی داریم که TRIZی بودن در فرصت های شغلی ایشان، عاملی تعیین کننده محسوب می شود؟
آنچه می بینید، تصویر یکی از اطلاعیه های شغلی BMW است در ماه دسامبر سال 2013.
اگر از خواندن سطرهای این اطلاعیه، چیز تازه ای درباره TRIZ یافتید، پای همین مطلب برایمان بنویسید ...
چه می شود اگر بکوشید چیزی را بهبود بخشید که فکر می کنید بار اول درست انجامش داده اید؟ یا سؤالی سخت تر، محصولی را بهبود بخشید که شرکت دیگری درست انجامش داده است؟
با ظهور موج اطلاعات در اوایل دهه هفتاد میلادی، مشاغل و صنایع به شکل گسترده ای شروع به تغییر شکل کردند. مشاغل یدی و مهارت های پایین حذف گردید و تمرکز از تولید صنعتی به خدمات منتقل گردید. این روند امروز منجر به این گردیده است که سهم بخش خدمات در اقتصاد 40 قدرت اقتصادی اول دنیا به 60 درصد و در اقتصاد ایالات متحده به عنوان اقتصاد اول دنیا به 80 درصد رسیده است. طبق آمار مرکز آمار ایران در سال 1388 میزان اشتغال در بخش خدمات در ایران حدود 50 درصد بوده است. با توجه به الگوهای جهانی می توان انتظار داشت که این رقم همچنان به رشد خود ادامه دهد.
یکی از مشکلات توسعه خدمات در ایران، نگاه اشتباهی است که افکار عمومی و حتی برخی تصمیم گیران به خدمات دارند که ناشی از تلقی اشتباه آنها از خدمات است. در ایران معمولا خدمات، مشاغل کاذب مثل واسطه گری را به ذهن متبادر می کند یا به عنوان مشاغل با مرتبه پایین شناخته می شود (مثلا به نظافتچی، آبدارچی و... در سازمان ها نیروی خدماتی می گویند!) حوزه های خدمات در عمل نبض فعالیت های اقتصادی یک کشور را در دست دارند. بانکداری و بیمه، حمل ونقل، آموزش، بهداشت و درمان، گردشگری، بازرگانی، پژوهش، خدمات فنی مهندسی و... از مهمترین فعالیت های خدماتی محسوب میشوند. هر یک از این این حوزه ها، نقش تاثیرگذاری را در طراحی و ایجاد موتورهای رشد اقتصاد یک کشور ایفا می کنند.
When studying integration of your supply and distribution network don't forget about principles 5 and 7, they often help you breaking into mental inertia
یکی از مباحثی که چند سالی است در مدیریت زنجیره (شبکه) تامین داغ است و هر روز به داغی آن اضافه شده مبحث "یکپارچه سازی" است. زنجیره تامین در واقع زنجیره ای است از شرکت های مختلف که محصولات خود را دست به دست می کنند و هر کدام در این بین کاری انجام می دهند تا در نهایت محصول به دست مصرف کننده برسد. برای نمونه شرکت بطری سازی من بطری برای شرکت شما تولید می کند، شرکت شما آب معدنی در بطری ها می ریزد و شرکت دیگری محصول آب معدنی را توزیع می کند. دنیای ارتباطات موجب شده که شرکت ها در گستره بزرگتی از یک زنجیره کوتاه عمل کنند یعنی مثلا بطری های تولیدی خود را به چندین شرکت با اندازه و فرم های متفاوت بفروشند و خریداران بطری هم بطری های مورد نیاز خود را از چندین شرکت تولید کننده تامین کنند و در نهایت محصول خود را از طریق چندین کانال توزیع به فروش برسانند. با این مثال ساده معلوم می شود که این زنجیره به مرور پیچیده شده است. وضعیت پیچیده تر آن است که شرکت ها نقش های مختلفی را در زنجیره بازی می کنند و گاهی خریدار و گاهی فروشنده هستند یعنی تعامل دو طرفه دارند. به این ترتیب نه تنها زنجیره ها پیچیده شده اند بلکه از حالت زنجیره به فرم شبکه تغییر حالت داده اند. البته اسم زنجیره تامین همچنان "زنجیره" تامین است اما در ذهن داشته باشیم که این زنجیره گاهی رفتار "شبکه ای" از خود نشان می دهد.
داستان یکپارچه سازی به این نکته اشاره دارد که شبکه ای که شرکت ها در آن قرار دارند و محصولات مختلف بین آنها رد و بدل می شود تا در گام نهایی به مصرف کننده می رسد، برای رسیدن به منافع حداکثری شبکه می بایست مانند یک بدن یک تکه عمل کند. مانند دست و پا و سر و گردن یک شناگر که برای اینکه او بتواند رو به جلو حرکت کند (و البته غرق نشود) می بایست هماهنگ با هم عمل کنند.
توضیح بالا به ما می گوید که یکپارچه سازی چیز خوبی است و چه خوب می شد اگر زنجیره (شبکه) تامین ما یکپارچه می بود تا می توانستیم در زمان کم و با کمترین هزینه منافع مان را تامین کنیم. اما رسیدن به یکپارچگی یک شبه اتفاق نمی افتد، دستوری هم نیست که با صدور بخشنامه بتوان به آن رسید. مقدمه ی دستیابی به یک شبکه ی یکپارچه، مطالعه فرآیندها، افزایش کارآیی فرآیندها، حذف ضایعات و اضافه کاری ها و ایجاد جریان روان و سیال مواد، خدمات و اطلاعات است. نکته خوب زنجیره (شبکه) تامین این است که فعلا قابلیت تبلیغاتی زیادی ندارد، مثلا فلان شرکت تبلیغ نمی کند که ما از این نظر در سطح بالایی هستیم، اصلا آهنگ زیبایی ندارد، شعر و شعار گوش نواز هم فعلا برایش ساخته نشده تا قبل از ورود به داخل شرکت ها در ویترین آنها متوقف شود. اتفاقی که متاسفانه در مورد ایزو 9001 افتاد، بسیاری ادعا کردند که گواهینامه این ایزو را دارند و واقعا داشتند! اما کیفیت مدیریت شان قبل و بعد از گرفتن گواهینامه یکسان بود و عدم انطباق ها در سازمان شان بیداد می کردند.
از نگاه 40 اصل، معمولا بررسی مثالهایی که در آنها از اصول پنج و هفت استفاده شده برای غلبه بر اینرسی ذهنی و رفع تضادهایی که در یکپارچه سازی پیش می آیند مفیدند.
حدود 3 سال پیش بود که در نمایشگاه کتاب در غرفه نشر رسا، به کتابی برخوردم به نام "نوآوری باز" اثری از هنری چسبرو با ترجمه دکتر سید کامران باقری، یکی از متخصصین حوزه مالکیت فکری و مدیریت نوآوری.
این کتاب با زیر ذره بین بردن نیاز حیاتی شرکتها به نوآوری در اقیانوس قرمز رقابت، پارادایم جدیدی به نام "نوآوری باز" و "مدل کسب و کار باز" را برای جهان ترسیم کرد و علاوه بر اینکه بعنوان یکی از 50 نوآور برتر آمریکا انتخاب شد، نام پدر نوآوری باز را بدین واسطه از آن خود کرد.
این دو واژه به آشکار نمودن فرآیند تحقیق و توسعه شرکت برای طرف های خارجی (فعالان بازار که بیرون از شرکت قرار دارند) اشاره دارد و استدلالش این است که هر شرکت یا سازمان می تواند بجای تک روی در فضای رقابت نوآوری، به مشارکت روی بیاورد و به کمک قوانین مالکیت فکری به یکی از دو شکل زیر از فرصتهای جدید خلق ارزش بهره مند شوند:
جدول زیر بهتر نشان می دهد که شرکت ها چگونه برای تقویت مدل کسب و کار خود می توانند از این پارادایم بهره مند شوند:
نوآوری بسته | نوآوری باز |
---|---|
خودمان کشف میکنیم پژوهش بیشتر منجر به پیشی گرفتن از رقبا است پیروزی از آنِ صاحبان برترین ایده هاست باید از نوآوری ها محافاظت کنیم تا رقبا از ایده های ما سود نبرند |
ما باید با افراد باهوش داخل و خارج معاشرت کنیم برای بهره گیری از نوآوری حتما لازم نیست آغاز کننده آن باشیم پیروزی درصورتی از آن ما خواهد بود که بهترین استفاده را از ایده های داخلی و خارجی ببریم ما باید از نیاز دیگران به ایده هایمان سود ببریم و هروقت مالکیت فکری دیگران برای ما منفعت ایجاد میکند آن را بخریم |
با این مقدمه درباره معرفی استراتژی "نوآوری باز" که می توان گفت عمرش از 10 سال تجاوز نمی کند، جالب خواهد بود اگر ردپای ظهور این رویکرد را در جهت گیری کسب و کارهای بزرگ داخلی بررسی کنیم.
با توجه به فعالیت جزیره ای شرکتهای خصوصی حوزه تولید محتوای دیجیتال، انبوهی از عناوین متعدد و جذاب محتوای الکترونیکی در بازار بوجود آمده است که نتوانسته اند به اندازه کافی بازار را تغذیه کنند. ایده ها و کانال های جدید توزیع به شدت از طرف شرکتهای صاحب محتوا با استقبال روبرو خواهد شد.