The Engine of University
What is the engine of a university? Budget, projects, faculy members, questions, students or industry? New semester has run in the university of Iran. In this post I have walked around several questions about students. Who is a university student and what should be done in this important stage of life.
 

کاش در دانشگاه یاد بگیریم و یادمان دهند که «خودمان» را بیابیمدانشجو یعنی که؟ دانشجویی یعنی چه؟

دانشجوی خوب، دانشجوی بد، استاد خوب، استاد بد، درس خوب، درس بد، دانشگاه خوب، دانشگاه بد؛ هر از کدام از این‌ها تداعی معانی مختلفی در ذهن‌ها می‌کند.

با «اگر» فکرهای زیادی می‌شود کرد. جمله‌هایی بسیاری با این واژه شروع شده‌ و می‌شوند. تعدادی از آن‌ها، جرقه بهبود و جهش‌های بزرگی را در سرنوشت انسان ایجاد کرده‌اند.

اگر دوباره وارد دانشگاه شوید، چه می‌کنید؟ اگر فرصت تجربه دوباره مدرسه را داشته باشید، چه خواهید کرد؟ اگر جای معلم‌تان بودید چه می‌کردید؟ اگر به جای استاد قدیم خود در دانشگاه قرار بگیرید چه می‌کنید؟

فکر کردن به این چند «اگر» شب‌ها و روزهای زیادی، ذهن را به خود مشغول می‌دارد.

در یادداشتی که برای دوهفته‌نامه «دانستنیها» نوشته‌ام و بهانه‌اش شروع سال تحصیلی است و همین روزها چاپ می‌شود، آورده‌ام که فکر کردن به این «اگر» مرا یاد خیمه‌شب‌بازی می‌اندازد! قصه چرایی این تداعی را نیز همان‌جا روایت کرده‌ام.

اینجا اما از دریچه کشف و حل مساله و آموخته‌های TRIZ به ماجرای دانشجویی می‌نگرم و پرسش‌هایی دارم:

آیا دانشجو یعنی هر کسی که کارت دانشجویی دارد؟

دانشجو یعنی او که تست‌های کنکور را خوب زده است؟

آن که آمده تا دنیای جدید محیط آموزشی را در فضای اجتماعی بازتر تجربه کند، دانشجو است؟

آیا دانشجو یعنی جوانی که به واسطه تلاش یادگیری‌اش مورد احترام جامعه فرض می‌شود؟

او که خوب درس می‌خواند و اینجا هم نمره و معدل بالا می‌آورد دانشجو است؟

دانشجو همان است که هر چه استاد می‌فرماید را دربست می‌پذیرد و مسیر یادگیری‌اش را به راه‌بری استاد و دانشگاه می‌سپارد؟

آیا دانشجو یعنی کسی که بعد از چند سال درس‌خواندن، تضمینی برای کار حرفه‌ای و درآمد و آینده زندگی‌اش در دست دارد؟

آن که دانشگاه به خاطرش ساخته شده و دست‌کم سه وزارت‌خانه بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، علوم، تحقیقات و فناوری و آموزش و پرورش، پیرامون حضور و وجود او زندگی می‌کنند. دانشجو است؟

دانشجو باید بعد از پایان مقطع تحصیلی‌اش، در میان آگهی‌های استخدام دنبال فرصت بروز و حضورش بگردد؟

دانشجو کسی است که از همان ابتدای ورود به دانشگاه، تلاش دارد خودش و پیرامونش را کشف کند؟

همانی است که ‌می‌گردد تا استعدادش را بیاد و می‌فهمد که در چه درسی سریع‌تر از دیگران پیش می‌رود؟

او که می‌یابد در چه زمینه و حوزه‌ای کمتر کار شده و حالا باید بتازاند و نقطه تمرکز زندگی خود را در آن مدار، مبدأگذاری کند؟

این دانشجو است که باید بفهمد دنیای بیرون از تست‌ها و خانه و دوستان دور همی، به زبانی حرف می‌زنند که باید آن را یاد بگیرد و بتواند بعدها هم به آن زبان بگوید و بشنود و نشان دهد و نشان بیند؟

اوست که باید باور کند فرصت استخدام و درهای باز شرکت و کارخانه و دولت، جای خود را به رقابت و برندگی خوش‌فکران و مخترعان شغل‌ها و کسب و کارهای نو داده است؟

همان که که باید موتور محرک به‌روز شدن استاد خود باشد و بپرسد و بپرسد، حتا اگر پاسخ را خودش بیابد و به استاد یاد دهد؟

آیا دانشجو، همان کسی است که باید پشت صحنه‌های تولد و پیدایش درس‌ها را بیابد و تشخیص دهد با آن‌ها چه می‌شود کرد و چه تغییراتی برای کارآمدی‌شان در دنیای امروز نیاز است؟

آیا دانشجو همان کسی است که انتظار می‌رود «طراح» و «خلاق» و «کارآمد» باشد؟

دانشجو در دهه‌های پیشین و پسین کشور ما و در کشورهای مختلف چطور معنا و توصیف شده و می‌شود؟

پی‌نوشت: برای یادداشت‌هایی دیگری قصد دارم جستجو کنم آن دانش آموزانی که در دوره راهنمایی و دبیرستان TRIZ آموختند و آن دانشجویانی که در دانشگاه از TRIZ شنیدند کیفیت یادگیری و مسیر زندگی‌شان چطور و چقدر تغییر کرده است.

فرض این است که اگر در مدرسه یا دانشگاه دست‌کم مدل تفکر در TRIZ را بیاموزیم، عیار و کیفیت پرسش‌گری‌مان بالا می‌رود. این بهبود، سرعت، عمق و جهت یادگیری و به‌کار بستن آموخته‌ها را تغییر می‌دهد.