خلاقانه گام برداشتن در مسیر حل مسأله

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رانندگی» ثبت شده است

دربست میرداماد!

سروش رحیمیان


مفهوم freelancer (در فارسی از کلمه کارمزدی برای ترجمه استفاده می شود که به نظرم زیبا نیست) مفهوم تازه ای نیست. فریلنسر به عنوان یک شخص در ازای مبلغ مورد توافق کاری را برای شخص یا شرکتی انجام می دهد بدون آنکه استخدام شود. این خدمات بیشتر  در حوزه های مشاوره و خدمات فنی مهندسی رایج هستند.

حالا اما این موضوع به سطوح بالاتری ارتقا پیدا کرده است. امروز افراد با بهره گیری از فرصتهای موجود درفضای مجازی به قول معروف «از آب کره می گیرند». البته نه اینکه کلاه از سر کسی بردارند بلکه ارتباطات وسیعی که به لطف اینترنت و تلفن های همراه میسر شده است فرصت های جدیدی برای کسب درآمد به وجود آورده است که پیش از این حتی به ذهن این افراد هم خطور نکرده بوده است.

نمونه ای که در ادامه مروری بر آن خواهیم داشت سرویس های «ridesharing» یا به اشتراک گذاری سواری است. در این سیستم ها که اصولا مبتنی بر پلتفرم موبایل هستند، در یک سو خدمت دهنده - راننده و صاحب خودرو - قرار دارد و در سوی دیگر مسافر که متقاضی خدمت است. فرض کنید که شما قصد دارید از میدان آزادی خود را به خیابان میرداماد  برسانید. اپ را باز می کنید و روی نقشه موقعیت راننده های نزدیک را می بینید. با کلیک بر روی هر کدام از آنها می توانید مشخصات راننده و خودرو، عکس، امتیازات داده شده توسط مسافران قبلی را ببنید. سپس می توانید تقاضای خود را ثبت کنید. راننده اعلام آمادگی می کند و می توانید از روی نقشه شاهد این باشید که راننده شخصی شما دارد به سوی شما می آید. سوار که شدید، سپس اپلیکیشن مثل یک تاکسیمتر هزینه شما را تا مقصد محاسبه می کند و در پایان هزینه را به صورت خودکار از حساب شما برداشت می کند و به حساب راننده واریز می کند. شما در پایان موظفید که فرم نظرسجی را تکمیل کنید.  

هزینه این سرویس ها در عمل بیشتر از هزینه تاکسی های رایج است و کمی هم معطلی خواهید شد اما سرویسی که دریافت می کنید بسیار متفاوت است. حس داشتن یک راننده شخصی  با یک خودرو مناسب یا حتی لوکس ارزشی است که مشتریان حاضرند برای آن این هزینه بیشتر را متحمل شوند. کنترل و دقت نظر شدیدی بر کیفیت کاری راننده و اعتماد مشتریان به حدی است که در پلتفرم لیفت (Lyft) اکثریت مشتریان را خانم های بین 18 تا 35 سال  تشکیل می دهند و رانندگانی که امتیازشان کمتر از 4.5 از 5 شود، از سیستم خارج می شوند. با هر راننده به صورت رو در رو مصاحبه می شود و  شرایط سخت گیرانه ای برای ورود رانندگان به سیستم وضع گردیده است. این سرویس ها نه تنها برای مسافرین و رانندگان بلکه برای سرمایه گزاران نیز بسیار جذاب بوده است به طوری که این شرکت ها در چند سال اخیر صدها میلیون دلار سرمایه به خود جذب کرده اند. ارزش تخمینی ابر (Uber) که از شرکتهای پیشرو در این این صنعت است و تمرکز بیشتری بر سرویس های لوکس دارد، در طی آخرین برآورد انجام شده 18 میلیارد دلار است. این شرکت در حال حاضر در بیش از 39 کشور مشغول فعالیت است.

البته شروع این سیستم ها بدون مشکل نبوده است. مشکلات و خلا های قانونی یکی از مشکلاتی بوده است که این شرکت ها با آنها روبرو هستند به طوری که عملا در بعضی کشورها و شهرها هنوز مجوز فعالیت ندارند. از طرف دیگر رقیب اصلی این سامانه که تاکسی ها هستند نیز بیکار ننشسته اند. به خصوص در کشورهای اروپایی اعتصابات چند روزه، شکایت های حقوقی و حتی در یک مورد در فرانسه حمله به یک راننده سامانه ابر از مشکلاتی است که این شرکت ها با آنها دست به گریبانند. مخصوصا این که در بعضی کشورها قوانین سخت گیرانه و محدود کننده ای برای تاکسیرانی وجود دارد. از طرف دیگر مثلا در ایالت کالیفرنیا، مجلس ایالتی طی قانونی به طور رسمی این نوع از فعالیت های حمل و نقل را به رسمیت شناخت. اتفاقی که به زودی شاهد آن در ایالت ها و کشورهای دیگر نیز خواهیم بود. مقاومت در برابر تغیر بی فایده است.

نتیجه نهایی چه خواهد شد؟

از نظر من این گونه رقابت و بلکه جنگ ها نهایتا به نفع مصرف کنندگان و در نهایت به نفع اقتصاد هر کشورها خواهد بود. نتیجه این کشمکش ها مطمئنا اگر به مسائلی نظیر انحصار قانونی و تسلیم شدن در اثر فشارهای سندیکاهای کارگری نرود و به جای آن یک فضای رقابتی جهت بهبود کیفیت خدمات و عادلانه تر شدن قیمت منجر شود، نتیجه آن افزایش بهره وری منابع اقتصادی خواهد بود. 

در یادداشت های بعدی باز به بررسی نمونه های دیگر از این دست کسب و کارها خواهیم پرداخت.

۱۳ تیر ۹۳ ، ۱۲:۲۷ ۰ نظر
سروش رحیمیان

بی‌تفاوتی یا متفاوت بودن نسبت به جاده 30 کیلومتری جنازه‌ها

محمود کریمی

این یادداشت در خبرآنلاین منتشر شده است

انگار «جان» یکی از ارزان‌ترین‌های این سرزمین است! سه سال است که نمی‌خواهم این یادداشت را جایی بنویسم. سال‌ها است که دوست ندارم عدد و رقم و آمار مربوط به تلفات جاده‌ای را هضم و تحلیل کنم. نگاهی ساده به خانواده و نزدیکان و اطراف‌مان که بیندازیم، حتما چند مورد عزیز از دست رفته خردسال و جوان و پیر سراغ داریم که در تصادف رانندگی از دست رفته باشند.

انگار «جان» یکی از ارزان‌ترین‌های این سرزمین است! سه سال است که نمی‌خواهم این یادداشت را جایی بنویسم. سال‌ها است که دوست ندارم عدد و رقم و آمار مربوط به تلفات جاده‌ای را هضم و تحلیل کنم. نگاهی ساده به خانواده و نزدیکان و اطراف‌مان که بیندازیم، حتما چند مورد عزیز از دست رفته خردسال و جوان و پیر سراغ داریم که در تصادف رانندگی از دست رفته باشند. به پیامدهای روانی نبودشان و آسیبی که به روایت برخی روان‌شناسان تا سه نسل بعد نیز آثارش می‌ماند کاری ندارم. به این که هر یکی که می‌رود، یعنی چقدر سرمایه و فرصت سازندگی در کشور را از دست می‌دهیم هم نمی‌پردازم. اما یادم هست که برای داشتن هر یک انسان کاربلد، باید از تولد تا تربیت درست و دانا و ماهر شدن وی‌ صبر کرد. از تولید انبوه یا ترکیب مواد شیمیایی کارخانه‌ای به منابع انسانی که سرمایه‌های هر جامعه هستند نمی‌رسیم. بیشتر متحیرم که چقدر نسبت به «ایمنی» بی‌حس هستیم!

بی‌حسی در رانندگی‌های ما هم یکی از جنبه‌های نفهمیدن ما در رانندگی است. وقتی قرار است به چپ یا راست بپیچیم، نسبت به راهنما زدن بی‌تفاوتیم. وقتی می‌خواهیم برای کاری چند دقیقه‌ای، خودرو را ترک کنیم، ‌نسبت به تنگ کردن گذر دیگر شهروندان و آزار رساندن به آن‌ها، بی‌تفاوتیم. وقتی سر تقاطع چراغ قرمز می‌شود، نسبت به خط عابر پیاده هم بی‌حس هستیم. برای سوار و پیاده کردن مسافر، نسبت به توقف کنار خیابان یا وسط آن بی‌تفاوتیم. اما وقتی نزدیکان ما دچار هر یک از این بی‌تفاوتی‌ها بشوند و خمی به ابرویشان بیاید، حتما باتفاوت و قانون‌دان می‌شویم.

امروز که خبر تصادف دو اتوبوس در اتوبان تهران ـ قم را روی موبایلم دیدم، نتوانستم از خیر این یادداشت بگذرم. چون متخصص این حوزه نیستم سراغ منابع و مرجع‌های بین‌المللی و گزارش‌های رسمی نرفتم. به عنوان یک شهروند دنیای وب، «آمار تلفات جاده‌ای» را گوگل کردم و به خبرهایی در خبرگزاری‌ها رسیدم. از جمله این که میانگین آمار کشته شدگان حوادث رانندگی جهان 20.8 نفر به ازای هر 100.000 نفر است. این عدد در ایران 35.8 و جزو بالاترین تعداد است. اینجا اطلاعات بیشتری آورده شده است. عدد دقیق و اطلاعات مدونی هم در وب‌سایت پلیس راهور نیافتم.

آن چه یافتم می‌گفت که مثلا از سال 1385 سیر نزولی تعداد تلفات داشته‌ایم و برای سال 1390 عدد 20.000 ثبت شده است.

وقتی 20.000 کشته اعلام شده پلیس راهور را با متوسط قد 1.5 متر در نظر می‌گیرم. ضرب و تقسیم ساده‌ای مرا به 30 کیلومتر جنازه پشت سر هم ردیف شده می‌کشاند. خیابان ولی‌عصر یعنی طولانی‌ترین خیابان ایران و خاورمیانه از میدان راه‌آهن تا تجریش 17.9 کیلومتر است. تقریبا از خروجی تهران تا ورودی کرج را می‌شود با همین آمار جنازه چید. اصلا هر کجا که هستید و این یادداشت را می‌خوانید، به شعاع 30 کیلومتری خود فکر کنید و این تصویر دردناک را تجسم فرمایید. شاید برای این که از بی‌حسی و بی‌تفاوتی در آییم لازم باشد چنین تصویرهایی را پیش چشم‌مان بیاورند، پیش از آن که خبر جدیدی از یک تصادف منجر به فوت بشنویم.

۱۹ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۳۵ ۰ نظر
محمود کریمی

15 فرمان برای از دست ندادن فرمان

محمود کریمی


این یادداشت در خبرآنلاین منتشر شده است

این یادداشت به مساله‌ای پرتکرارو بنا به شواهد، بسیار مورد غفلت واقع شده و خطرناک در زندگی شهری مربوط است: رانندگی در خیابان‌های کلان‌شهری مانند تهران و دربردارنده فهرستی است از چیزهایی که باید هنگام رانندگی در ایران و به ویژه تهران، مراقبشان باشیم. برای همه این موارد نیز سند و مدرک تصویری وجود دارد. برای از دست ندادن فرمان، مراقب این‌ 15 فرمان باشیم.

این یادداشت به مساله‌ای پرتکرارو بنا به شواهد، بسیار مورد غفلت واقع شده و خطرناک در زندگی شهری مربوط است: رانندگی در خیابان‌های کلان‌شهری مانند تهران.

کاری به ظاهر ساده که توسط افراد دارای گواهینامه رانندگی، یعنی آگاه از قانون و آموزش دیده و آزمون داده، به تجربه‌ای هیجان‌انگیز تبدیل شده است. عده‌ای که تاب و تحمل این هیجان را ندارند عطای رانندگی را به لقایش بخشیده‌اند و با پشت فرمان نشستن وداع کرده‌اند. دیگرانی که ناچارند در این شهر رفت و آمد کنند، با توکل به خدا، مبدا را ترک و با امید و نذر و نیاز راهی مقصد می‌شوند. عده‌ای دیگر هم می‌روند و می‌آیند و تنها برایشان این مهم است که به کار و مقصد خودشان برسند. برخی هم گویا سپری نامرئی دارند و در این همهمه، امن و امان رفت و آمد می‌کنند.

جزو هر دسته‌ای که خودمان را فرض کنیم، این یادداشت دربردارنده فهرستی است از چیزهایی که باید هنگام رانندگی در ایران و به ویژه تهران، مراقبشان باشیم. برای همه این موارد نیز سند و مدرک تصویری وجود دارد. اگر مسؤولان محترم نیاز داشتند اطلاع دهند تا در یک فراخوان عمومی، نمونه‌های بسیاری برایشان ارسال کنیم. برای از دست ندادن فرمان، مراقب این‌ 15 فرمان باشیم:

  1. شاخ و برگ‌های هرس شده درختان و شمشادهای وسط بزرگراه یا بلوار که کنار گارد ریل یا خیابان یا خط سرعت، ریخته شده تا بعدا جمع‌آوری شود؛
  2. پاشش آب از فواره‌های آبیاری فضای سبز وسط بلوار، اتوبان یا خیابان و حاشیه بوستان، روی شیشه و بدنه خودرو؛
  3. ترمز‌های ناگهانی و توقف اتوبوس‌هایی که برای از دست ندادن حتا یک مسافر، هر کجا ممکن است بی‌درنگ تصمیم به توقف بگیرند؛
  4. واکنش‌های آنی راننده جلویی، عقبی یا کناری که مشغول گپ صمیمانه یا عاطفی با کناردستی یا دیگر سرنشین‌های خودروی خود است؛
  5. خانم راننده جلویی، عقبی یا کناری و یا آن‌طرف‌تر، که بیشتر مراقب تدارکات ظاهری خود برای خوب رسیدن به مقصد و دیدار بعدی خود است و کمتر نگران نیازمندی‌اش به چابکی و تسلط هنگام رانندگی؛
  6. موتورسواری که از دوربرگردان و خلاف جهت یا مسیر دو حاشیه بزرگراه البته در جهت مخالف گذر قانونی، با سرعت می‌راند و هر لحظه ممکن است تعادلش به هم بخورد؛
  7. تیرآهن و میل‌گردی که یک رشته نخ کاموا یا طنابی کوتاه به انتهای آن گره خورده یا سطل ماستی به آن آویزان است و همه این‌ها بار یک وانت، نیسان یا بارکش بزرگتر شده؛
  8. نوع مکالمه راننده خودروهای جلو، عقب یا دو طرف شما با تلفن همراهی که دست اوست و شدت هیجان یا عصبانیت قابل تصور وی و پیامد آن واکنشی که حین رانندگی بروز خواهد داد؛
  9. راننده خودروی مسافرکش اطراف شما که هر لحظه ممکن است حتا وسط خیابان ترمز کند تا مسافری سوار یا پیاده شود؛
  10.  موتورسواری که باری به اندازه یک وانت یا صندوق عقب سواری را ترک موتورش جا داده و تقریبا روی فرمان یا جلوی باک بنزینش نشسته و هر آن ممکن است تعادلش را از دست بدهد؛
  11. موتورسواری که به جای طول خیابان، عرض آن را طی می‌کند تا از وسط بزرگراه، بلوار یا خیابان زودتر عبور کند؛
  12. عابر یا پلیس کنار خیابان، بزرگراه یا بلوار که از سر دلسوزی به راننده دوبله یا سوبله توقف کرده،  آدرسی را راهنمایی می‌کند یا مشغول صدور برگه جریمه برای اوست؛
  13. پاشش آب شیشه‌شوی خودروی جلویی یا پوست موز یا ته سیگار یا هر زباله دیگری که راننده و سرنشین‌های آن خودرو از شیشه بیرون می‌اندازند؛
  14. رفتار و البته ظاهر غیرعادی راننده‌هایی که در آینه یا اطراف خود می‌بینید و ممکن است در یک آن به ویژه شب‌ها و آن هم شب‌های تعطیل، توهم بزنند و خیابان و گذر شهری را با پیست اتوموبیل‌رانی اشتباه بگیرند؛
  15. پدر و مادر دلسوزی که کودک خردسالشان را در آغوش خود و پشت فرمان نشانده‌اند و هنگام رانندگی، گاهی هم فرمان را به او می‌سپرند.

از مدیران ارشد پلیس راهور که سال‌ها است برای فرهنگ‌سازی تلاش می‌کنند و رویکردهای متنوع ترویج قانون‌مداری را نیز مدنظر دارند، تقاضا می‌شود پیش از آن که از ترس، اصلا پا به خیابان‌ها نگذاریم، عنایتی ویژه به موتورسواران محترم داشته باشند که از آسمان و زمین و چپ و راست، ممکن است هر لحظه و در هر شرایطی سر راه رانندگان دیگر، سبز شوند و چهره ایشان را از عصبانیت یا هیجان، سرخ کنند.

یاد آن موش کوچولویی می‌افتم که در یکی از برنامه‌های کودک سال‌های دور فریاد می‌زد: «بچه‌ها مواظب باشیــــــــــــــــــــــــــــــــــد!»

شما که تجربه و مشاهداتی در رانندگی دارید چه مواردی به این فهرست اضافه می‌کنید؟ کدام‌ها در شهر شما متفاوت یا مشابه تهران است؟

۱۶ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۴۴ ۰ نظر
محمود کریمی