با مدیری جوان از یک Business School معتبر جلسه ای برای آغاز یک همکاری دارم. در لابلای صحبت ها به طرح نوآورانه ای که آن موسسه ارایه کرده اشاره ای می کنم و اینکه این روزها دیده ام تقلیدها از این برنامه شروع شده.
مدیر جوان نفس عمیقی می کشد و می گوید متاسفانه همینطور است و ابراز تعجب می کند چرا که مخاطبین دو مجموعه تفاوت های زیادی با هم دارند. سری به نشانه تایید تکان می دهم و ادامه صحبت ها!
بارها و بارها این مساله را نه فقط در بخش خدمات بلکه در بخش صنعت هم مشاهده کرده ام، در محیط های تولیدی بارها دیده ام که محصولی به صرف اضافه شدن به سبد تولید رقیب، به سبد تولید یک تولید کننده اضافه شده است، در برخی سازمان ها که چارچوب هایی به ظاهر محکم تر دارند این اقدام حتی با تحلیل های استراتژیکی مانند مدل پورتر انجام می شود. با نگاهی همیشگی و مستمر به رقیب و حلقه مفقوده ای به نام مشتری!
مفهوم مشتری مداری مفهومی نیست که به تازگی در اذهان مطرح شده باشد، اما در مدل های نوین استراتژی کسب و کار تاکید ویژه ای بر آن وجود دارد. این مدل ها به مشتری به عنوان منبعی بی پایان از ایده ها برای ایجاد مزیت های رقابتی نوآورانه می نگرند و این مسیر را تا عملیاتی کردن گردش نوآورانه بر مدار مشتری دنبال می کنند.