خلاقانه گام برداشتن در مسیر حل مسأله

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گنریش آلتشولر» ثبت شده است

همه چیز در گذر زمان تغییر می کند اما روش سعی و خطا همان است که بود!

Everything changes over time, but the method of trial and error remains the same

By Meysam Maleki

چند روز گذشته، روزهای بسیار گرمی را گذراندیم. سر ظهر تقریبا پیاده روها خالی بود. گرچه ماشین را در سایه پارک کرده بودم اما بعد از یک ساعت که درش را باز کردم تبدیل به یک سونای خشک تمام عیار شده بود. به یاد داستانی افتادم که آلتشولر در ابتدای کتاب And suddenly the inventor appeared نقل می کند. آلتشولر می گوید:

"قبل از جنگ جهانی دوم بود. ما در باکو زندگی می کردیم و من کلاس چهارم ابتدایی بودم. در یکی از روزهای اواخر بهار در راه برگشت از مدرسه تعدادی تکنسین و کارگر را دیدم که دور یک ترانسفورماتور بزرگ سیاه برق که روی سکوی آجری بزرگی قرار داشت حلقه زده بودند، با ناراحتی به آن زل زده بودند و سیگار می کشیدند. ارتفاع سکوی آجری بیش از یک متر بود و ترانسفورماتور بالای آن شبیه یک مجسمه ی زمخت و بدقواره نشسته بود. ترانسفورماتور خراب شده بود و کارگرها و مردمی که حالا به آنها اضافه شده بودند منتظر جرثقیل بودند تا آن را پایین بیاورد.
به خانه رفتم و با چراغ نفتی مشق هایم را نوشتم، آن روز و روز بعد و روز بعدترش برق نداشتیم. جرثقیل آن روزها ماشین کمیابی بود و پیدا کردن و آوردنش کار آسانی نبود. تکنسین ها غر می زدند و نمی دانستند چگونه ترانسفورماتور با آن عظمت را پایین بیاورند.
داستان را همین جا نگهدارید. در محله ما مردم معمولا همدیگر را با عنوانی مثل عمو یا دایی صدا می کردند اما کسی در آپارتمان شماره 11 زندگی می کرد که فقط به او Bookkeeper می گفتند. هر کسی عنوانی داشت اما Bookkeeper  همان Bookkeeper بود.
شایعه شده بود که Bookkeeper قرار است ترانسفورماتور را از روی سکوی آجری پایین بیاورد. آن روز زنگ آخر مدرسه را نرفتم و زودتر برگشتم تا ببینم چه می خواهد بکند و از قضا کاملا به موقع رسیدم. دم در ورودی حیاط پشتی یک گاری پر از یخ پارک شده بود و کارگرها داشتند خالی اش می کردند و یخ ها را کنار سکو می چیدند. باید توضیح بدهم آن زمان یخچال نبود و از بهار تا پاییز گاری های یخ در شهر می گردیدند و مردم از آنها برای استفاده یک روزشان یخ می خریدند. بعد از تهیه انباشتی از یخ کنار سکوی ترانسفورماتور، Bookkeeper با دقت، سکویی از یخ مشابه سکوی آجری چسبیده به آن ساخت تا دقیقا هر دو سکو هم سطح شدند. بعد به کمک چند کارگر ترانسفورماتور را هل دادند تا از روی سکوی آجری خارج شد و روی سکوی یخی قرار گرفت. از اینجا به بعد کار آسان بود. خورشید کارش را خوب بلد بود فقط باید صبر می کردیم تا یخ ها آب شوند و ترانسفورماتور پایین بیاید. البته Bookkeeper اطراف سکوی یخی را با پارچه پوشاند تا نرخ آب شدن یخ ها یکسان باشد و ارتفاع سکوی یخی هم سطح کم شود. از آن روز به بعد Bookkeeper تبدیل شده بود به عمو مایکل که مردم محله ی ما و محله های اطراف او را خوب می شناختند.
آلتشولر می گوید قبل از این تجربه، یخ برای من که سن و سالی نداشتم فقط برای سرد کردن استفاده می شد اما این تجربه نشان داد که یخ می تواند جایگزین جرثقیل شود. ناگهان به ذهنم رسید که هر چیزی می تواند برای مقصودی غیر از آنچه برای آن ساخته شده بکار برده شود اما این ذهن ماست که عادت دارد در قالب های تکراری که با سعی و خطا یاد گرفته عمل کند. روش سعی و خطا ریشه در سال های سال پیش دارد. حتی شاید از زمانی که بشر بوده سعی و خطا هم بوده است. همه چیز در گذر زمان تغییر می کند اما روش سعی و خطا همان است که بود."

 
۰۷ مرداد ۹۳ ، ۰۹:۱۵ ۳ نظر
میثم ملکی

زنده باد کانستراکتیویسم!


گنریش آلتشولر در 1926 همان وقتی به دنیا آمد که کانتراکتیویست ها رفته رفته به اوج خود نزدیک می شدند. دهه 20 قرن بیستم زمانی که گنریش فقید در حال رشد بود و تماشای دنیای اطراف خویش، احتمالاً آثاری را در کناری خود می دید که برآمده از کانستراکتیویسم بود.
واژه کانستراکتیویسم به معنی سازندگی، اشاره به دو منظر فکری این سبک دارد. اول تاکید بر این که هنر، ناشی از الهام درونی و ضمیر ناخودآگاه نیست که فی البداهه خلق شود پس باید آن را آگاهانه و از سر قصد ساخت، و دوم نقد تقلید از طبیعت زیرا در آن سازندگی وجود ندارد و به علاوه دوربین عکاسی به بهترین وجه این کار را انجام می دهد.
کانستراکتیویسم به تکنولوژی، عمل گرایی و پیشرفت می اندیشید. آنها خواستار دگرگونی شیوه های سنتی ساخت و ساز و صنعتی شدن آن بودند تا جایی که اولین شعارهایشان در اوایل دهه 1920 اینچنین بود: "مرگ بر هنر، زنده باد تکنولوژی، زنده باد تکنسین های کانستراکتیویست!"
حال، فردی را ببینید که کار هروزش درگیری با اختراع مردم بوده، با ساخت و با ساختگرایی. مطالعه اختراع کسانی که در فضای جامعه ترغیب می شدند به صنعتی شدن. بار دیگر این جمله را بخوانید: هنر، ناشی از الهام درونی و ضمیر ناخودآگاه نیست که فی البداهه خلق شود پس باید آن را آگاهانه و از سر قصد ساخت ... جای کلمه هنر خلاقیت را بگذارید ... این TRIZ نیست؟ 
روح عمل گرایی و سازندگی از آن چیزهایی است که در TRIZ به وضوح دیده می شود. 
در اینجا بیشتر از آنکه قصد داشته باشم کانستراکتیویسم را معرفی کنم می خواستم بگویم شاید این جماعت ساختگرا یا ساختارگرا اثری فراموش ناشدنی بر ذهن مبدع TRIZ گذاشتند. 
برج تاتلین یکی از معروف ترین آثار کانستراکتیویست ها، بنای یادبودی برای سومین کنگره بین المللی کمونیست در مسکو که در سال 1921 به وسیله "ولادمیرتاتلین" طراحی شد و هیچ وقت ساخته نشد. این بنای یاد بود در حدود 390 متر ارتفاع داشت یعنی 9 متر بلند تر از برج ایفل، این برج در طی حرکت مارپیچی که نمادی از تکرار تاریخ بود پیش می رفت و ساختمان شیشه ای پارلمان را در قلب خود جای می داد.
۳۰ تیر ۹۳ ، ۱۶:۱۰ ۰ نظر
حسین سپهری