Integrate, Integration, Integrated
یکپارچه، یکپارچگی، یکپارچه سازی، اینها کلید واژه هستند، شاه کلیدند.
از پنجره های مختلف می توان به منافع یکپارچه سازی نگاه کرد. مثلا چه خوب است که کارت سوخت به حساب بانکی وصل باشد و هر مقدار که بنزین زدیم از حساب کم شود در این حالت هم نیازی به حمل پول نقد و صرف وقت برای رفتن به خودپرداز نیست و هم مجبور نیستیم ذره ذره میزان بنزین را رند کنیم. یا سامانه های Cloud management نظیر Dropbox و iCloud کمک می کنند که داده ها را در یک جا (در ابر!) مجتمع داشته باشیم و با ابزارهای مختلف (موبایل، تبلت یا رایانه) از آن استفاده کنیم. یا مثلا در سازمان ها تلاش بر این است که به جای استفاده از نرم افزارهای جداگانه (یکی برای حسابداری، یکی برای ورود و خروج، یکی برای انبار، یکی برای حقوق و دستمزد، یکی برای خدمات مشتریان) از یک سامانه یکپاچه استفاده کنند که همه را در دل خود داشته باشد.
گفتنی است که انسان پیش از این هم در فکر یکپارچه سازی بوده و این کشف انسان مدرن (یا پست مدرن، یا پست پست مدرن!) نیست. مثلا یک چوپان گاو و گوسفندان همه را جمع می کرد و همه را با هم به چرا می برد یا بکارگیری سکه در معاملات از دستاوردهای تاثیرگذار بشر در طول تاریخ بوده است. امروزه با وجود بستر تکنولوژی اطلاعات پتانسیل های بیشتری برای یکپارچه سازی دردست هست. به عبارت دیگر، امروز بیشتر از گذشته می توانیم یکپارچه کنیم.
می بایست توجه داشت که یکپارچه سازی اگر درست اجرا نشود می تواند آسیب برساند. در اینجا از آسیب یکپارچه سازی می نویسیم چون به اندازه کافی در بوق مزایای آن دمیده شده است. موضوع داغی شده و همه دارند هر چه که دارند را یکپارچه می کنند. تایید می کنم که مسیر حرکت درست است و مثلا خوب است که ایمیل ها را هم مثل پیامک در موبایل یکجا ببینیم یا خوب است که در یک سامانه یکجا بتوانیم حساب های بانک های مختلف را مدیریت کنیم. یکپارچگی کلا چیز خوبی است. اما لب کلام این است که می بایست آگاهانه باشد و بدانیم چه چیز را چطور با چه چیز یکپارچه کنیم.
یکپارچه سازی نوعی توسعه و پیشرفت است که شناخت وضعیت موجود، گام اول آن است. مثلا پیش از آنکه گوسفندان همه اهالی را در یک گله با هم به چرا ببرند پشت آنها رنگ می مالند تا معلوم باشد که بنفش ها گوسفندان مشهدی حسن هستند و زردها گوسفندان کربلایی اکبر. مثال امروزی تر، مثلا اگر دو جزء داریم به نام سامانه انبارداری (که در آن موجودی و ورود و خروج اجناس را کنترل می کنیم) و یک سامانه دیگر داریم برای امور مالی (که در آن موجودی و ورود و خروج مالی را کنترل می کنیم) و می خواهیم این دو را با هم در یک سامانه یکجا ببینیم، نخست می بایست فرآیندهای درونی هر جز را بشناسیم. مثلا فرض کنید می خواهیم یک کامیون ذرت بخریم. حال سوال این است که آیا وقتی سفارش خرید یک کامیون ذرت در سیستم ثبت شد هزینه آن از حساب کم شود یا وقتی که بار آن کامیون به انبار اضافه شد این کار انجام شود؟ فرقش این است که ممکن است ما یک کامیون 10 تنی ذرت بخریم اما 9 تن به موجودی انبار اضافه شود، فرضیه های مختلفی در مورد یک تن مفقوده می توان ارائه کرد (در راه ریخته، راننده برداشته، فروشنده کم داده، انباردار برداشته) اما اگر بنا را بر مقدار تحویل در انبار می گذاشتیم نیازی به فرضیه سازی نبود.
برای یکپارچه سازی نخست لازم است که تفکیک کنیم. اجزاء را جداگانه بشناسیم و بعد بر اساس ورودی ها، خروجی ها و فرآیندهای هر کدام، مدل یکپارچه سازی آنها را طراحی کنیم.