خلاقانه گام برداشتن در مسیر حل مسأله

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روابط عمومی» ثبت شده است

خواب کلاس پرید!

The Sleepy Class Waked Up

بین جمعی از کارکنان باتجربه ولی تازه استخدام یک سازمان دولتی، بعدازظهر داغ تابستانی در ماه رمضان، درباره حل مسأله کلاسی برقرار بود. برای پیش‌گیری از خوابیدن حاضرین در کلاس به دلیل سرفصل­‌های کسل­‌کننده و بی­‌فایده جزوه حل مسأله (مصوب سازمان مدیریت دولتی)، با رویکرد فرار به جلو تصمیم گرفتم کمی اطلاعات آنها را پیرامون خلاقیت و TRIZ تحریک کنم.

بعد از نیم ساعت بحث درباره تعریف مسأله از تک تک حاضرین در کلاس خواستم یک مسأله موجود در اطراف خود را مثال بزنند. هدفم این بود که به عنوان تمرین کلاسی و با توجه به مطالب بیان شده پیرامون تعریف مسأله، یک مسأله واقعی را از محیط کار یا زندگی خود شناسایی و با ادبیات تعریف مسأله در تریز بیان کنند.

نوبت رسید به مدیر روابط عمومی که اتفاقا باتجربه هم بود. جوانی پرمایه هم در ظاهر و هم در باطن. خوشبختانه طرح مسأله طنزگونه ایشان علاوه بر شکستن فضای خواب­‌آلود کلاس، توجه همه را بیشتر به تعریف مسأله جلب کرد.

فضای کنفرانسی کلاس، ایشان رو در یک رأس و بنده رو در رأس دیگر چیدمان بیضی­‌گونه صندلی‌­ها قرار می‌داد.

مسأله را این گونه تعریف کردند:

«ما در واحد روابط عمومی هستیم. متشکل از 20 نفر که 5 خبرنگاریم. مشکل ما کمبود جا و نامناسب بودن فضای اداری است. به دلیل الزام شغلی، فضای اداری ما باید در همسایگی اتاق ریاست باشد. پیامد آن، تردد بیش از حد، سر و صدای تعاملات برون‌سازمانی، ترددهای طبیعی واحد ریاست و در کنار این‌ها مسأله کمبود جا، همه پرسنل و به ویژه خبرنگاران را به ستوه آورده است.

یادآوری مدام موضوع به رؤسا هم با شنیدن یک چشم و لبخندی پرمعنا همراه است. معنایش این است که دلتان را خوش نکنید چون این ساختمان جای خالی برای جابه‌جایی شما ندارد! و البته واقعا خود ما هم جایی را در ساختمان سراغ نداریم که به درد ما بخورد!»

این قسمت را با چنان آه و ناله‌ای تعریف کرد که اگر امکاناتی در اختیار داشتم بدون شک برای ایشان یک طرح توسعه مصوب می‌کردم.

صحبت وی تمام شد و نوبت به من رسید. باید بنا بر ادعای خودم سعی می­‌کردم با اصلاح بیان مسأله، کمی در تعریف مسأله بهبود ایجاد کنم. ذهنیتی نداشتم! ولی از او پرسیدم: شما وضع موجود را خوب تشریح کردید ولی از وضع مطلوبتان چیزی نگفتید!

ادامه دادند: «من اگر 2 متر جا داشته باشم که برای مواقع لازم بچه­‌ها بتوانند حداقل برای نوشتن محتوای خبری در یک جای ساکت و راحت تمرکز کنند کفایت می­‌کند! ما که چیز زیادی نمی‌خواهیم»

نوبت من شد!

پرسیدم: «پس به این ترتیب ما با چند خواسته متضاد روبه‌رو هستیم!»

  • هم شما باید نزدیک اتاق ریاست باشید، هم نباشید!
  • محل کار شما هم باید تحمل سر و صدا داشته باشد، هم نداشته باشد!

ایشان به همراه چند نفر دیگر از همکارانشان که در کلاس حضور داشتند به اتفاق پاسخ دادند: «دقیقا! همینطور است و خندیدند.»

من که هدفم از این تمرین فقط صحبت راجع به چیستی تریز بود، انگار از جیب ساعتی ذهنم یکی از اصول ابداعی تریز بیرون پرید.

به آقای مدیر گفتم: «یکی از اصول ابداعی تریز به نام اصل کیفیت موضعی می‌گوید سعی کنید مسأله را فقط برای بخشی از موضوع حل کنید! یعنی اگر نمی­‌توان برای همه 20 نفر شما فضای اداری جدید پیدا کرد، آیا نمی‌شود برای 2 نفر از شما یک اتاق کوچک ساکت و دنج (حتی یک زیرپله) اختصاص داد تا مواقعی که نیاز به نوشتن و تمرکز دارید نفرات مربوطه به راحتی به آن اتاق مراجعه کنند؟»

مدیر با لبخند پاسخ داد: «چرا نمی‌شود. اتفاقا چنین فضایی همین حالا در دسترس است!»

گفتم: «خب! به همین می‌گویند تغییر در تعریف مسأله که منجر به پیدا شدن راه حل می‌شود. تریز از اینجا شروع می‌شود.»

تا وقتی که ما برای مدیران بالادستی مسائلی مطرح می‌کنیم که پر از تضاد هستند، نباید توقع داشته باشیم که آن‌ها بین همه مشغله‌هایشان بنشینند و یک راه حل مطلوب تقدیم ما کنند!

ولی اگر مسأله را بشکافیم و پیشنهاد وضع مطلوبمان را هم کنارش بگذاریم، فقط به اندازه یک امضا برای آن مدیر زحمت ایجاد کرده‌ایم. که معمولا دست‌یافتنی است.

۰۸ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۱۳ ۰ نظر
مسعود نظری­‌منش

آنتن نقد و مستند نسیه

محمود کریمی


این یادداشت در خبرآنلاین منتشر شده است


چند سالی است که مدیران و مسؤولان دولتی و نیمه‌دولتی و غیردولتی، بیشتر مهمان برنامه‌های تلویزیونی می‌شوند. سهم قابل توجهی از این بیشتر شدن را حضور خودخواسته ایشان دارد. برنامه‌های مشارکتی، فرصتی است برای تصمیم‌گیرندگان سازمان‌های مختلف که ایشان هم زمانی از رسانه را در اختیار گیرند و در ازای آن بپردازند. دغدغه این یادداشت هدر رفتن منابع مالی سازمان مشارکت‌کننده است که در نهایت از سهم و یا جیب مشتری آن‌ها پرداخت می‌شود. و از نظر ساختاری، کم‌تدبیری حرفه‌ای مدیران روابط‌عمومی یا مشاوران رسانه‌ای ایشان.

چند سالی است که مدیران و مسؤولان دولتی و نیمه‌دولتی و غیردولتی، بیشتر مهمان برنامه‌های تلویزیونی می‌شوند. سهم قابل توجهی از این بیشتر شدن را حضور خودخواسته ایشان دارد. برنامه‌های مشارکتی، راه‌حلی است برای شبکه‌های سیما که افزون بر چارچوب همیشگی بودجه تخصیصی سازمان صدا و سیما، منابع مالی برای ستاد و تولیدات خود تامین کنند. این برنامه‌ها فرصتی است برای تصمیم‌گیرندگان سازمان‌های مختلف که ایشان هم زمانی از رسانه را در اختیار گیرند و در ازای آن بپردازند. هیچ خطای قانونی نیز در این فرصت و بهره‌گیری رخ نمی‌دهد.

آن چه دغدغه این یادداشت شد هدر رفتن منابع مالی سازمان مشارکت‌کننده است که در نهایت از سهم و یا جیب مشتری آن‌ها پرداخت می‌شود. و از نظر ساختاری، کم‌تدبیری حرفه‌ای مدیران روابط‌عمومی یا مشاوران رسانه‌ای ایشان.

مدیری اتوکشیده جلوی پالایشگاه، کنار یک زمین، پشت میز کار، در سالن جلسه، روی یک پل، با کلاه ایمنی یا بدون آن، با لباس سازمانی یا بدون آن، داخل خودرو، یا کنار خیابان جلوی سر در سازمان خود یا هر لوکیشن عجیب دیگری که دیده‌اید، ایستاده یا نشسته و در مورد سازمانش با زبان پرتکلف و رسمی اداری، درباره اهمیت جایگاه مجموعه‌اش، آمار و عملکرد درخشان آن، دستاوردهای خوب و اطلاعاتی از این دست صحبت می‌کند. گفته‌ها و روایتی که شاید برای همکاران سازمانی ایشان نیز، کسل‌کننده و خمیازه‌آور باشد. برای بالا بردن ریتم و هیجان برنامه، تصویرهایی از سازمان و جلسه‌های آن یا پروژه‌های اجرا شده و در دست اجرا همراه با موسیقی معروفی از ونجلیز، یانی یا دیگران می‌شود. آن سو، بیینده در ساعت پیک آنتن (که قیمت بالاتری دارد) باید شاهد مونولوگ ایشان یا مدیران دیگر سازمان‌شان باشد در حالی که ربط موضوع به خود یا جایگاه مساله را در چارچوب برنامه تلویزیونی و قاب آن نمی‌فهمد.

این رقابت مدیران برای دیده شدن، در آستانه نمایشگاه‌ها و افتتاح‌ها و روزهای تقویمی، بیشتر هم می‌شود. اگر از خانواده یک سازمان و وزارت‌خانه، کسی از این شرایط استفاده می‌کند، دیگر مدیران روابط‌عمومی به تکاپو و رقابت می‌افتند که آن‌ها هم در همان شبکه تلویزیونی یا کانالی دیگر، برنامه‌ای را فراهم کنند تا شبیه این گزارش عملکردها داده شود و مدیرشان را مردم و دیگرا مدیران هم ببینند.

بخشی از این‌ ماجرا به برنامه‌ریزی‌های نداشته و سرعت عمل‌ها برمی‌گردد. بودجه‌ای که برای اطلاع‌رسانی و ترویج تعریف شده، می‌تواند با یکی دو برنامه این‌چنینی، خوب و زود و ساده، هزینه شود. احتمالا مدیر ارشد هم از دیده شدن و آسایش سخن گفتن بدون حضور یک میزبان و مجری پرسش‌گر، راضی‌تر است.

بخشی از این ماجرا به خطای این سال‌ها برمی‌گردد که مدیران روابط عمومی خود را مدیر فرد می‌دانند (یعنی بالاترین مقام‌های سازمان) نه مدیر سازمان و نقش آن. البته به یک نفر سرویس دادن و در اختیار او بودن، راحت‌تر از سامان دادن ساز و کارهای روابط‌عمومی یک سازمان است.

و صد البته، همه روابط‌عمومی‌ها چنین نیستند ولی نمونه‌های این‌گونه پرشمارند.

وقتی تجربه‌های خوب و موفق و اثرگذار را دیده‌ایم که می‌توان نمونه‌های مختلفی از آن‌ها را هم مرور کرد و در قاب آثار مستند یا نمایشی یا تجربه‌های برنامه‌سازی که غیرمستقیم و بدون حضور مدیران یک سازمان به موضوع کاری ایشان می‌پردازد را هم تماشا کرده‌ایم،‌ چرا بودجه‌هامان را به ماندگار شدن آثار تبدیل نمی‌کنیم و به آنتن زنده و خودگویی مدیران بسنده می‌کنیم. بسیاری از برنامه‌های فرمایشی خانواده آثار مشارکتی، نه تنها مورد توجه بیننده قرار نمی‌گیرند بلکه واکنش منفی آن‌ها را نیز در پی دارند. یادگاری آن‌ها احتمالا، نسخه‌ای در آرشیو مشارکت‌کننده، به به و احسنت گفتن اعضای شورای مدیران و خوش‌آمد آن مدیر محترم و خانواده و بستگان ایشان است.

می‌شود با کمی تدبیر، از این فرصت‌های مشارکتی، خارج از چارچوب‌های کلیشه‌ای و در مسیر تاثیرگذاری بر مردمی که مخاطب تلویزیون هستند و نیاز به پیام‌رسانی مستقیم سازمان‌ها و پیچیده‌گویی ندارند، بهره گرفت. همیشه دم‌دستی‌ترین راه‌حل، بهترین نیست. انتظار می‌رود بهره روابط‌عمومی‌ها از خلاقیت و متفاوت بودنشان، در خروجی‌های رسانه‌ای سازمان و بنگاه‌‌شان نمود پیدا کند. ایشان رابط و واسط سازمان خود و اهل رسانه هستند تا پیام‌شان را مخاطب آن رسانه بگیرد و بخواهد و درک کند و از آن اثر پذیرد.

۲۸ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۲۶ ۰ نظر
محمود کریمی