محمود کریمی


این یادداشت در خبرآنلاین منتشر شده است

در تجربه تاریخی عمرمان و حتا بدون استناد به منابع تاریخی قبل از دوره حضور عاقلانه و عالمانه‌مان در جامعه، بارها دیده‌ایم که کسی بر صندلی بالاترین مقام اجرایی و تصمیم‌گیر یک سازمان نشسته و گفته‌اند که با آمدن او، چنین و چنان می‌شود و فلان و بهمان نمی‌شود.

اما چند سالی که گذشته دیده‌ایم که نه چنین و چنان شد و نه خیلی هم، دوران فلان و بهمان به سر رسید. چرا چنین می‌شود؟ درباره این پرسش، کارشناسان می‌توانند از منظرهای مختلفی مثل روان‌شناسی سازمانی، جامعه‌شناسی، نظریه‌های مدیریتی، اصول حکمرانی، اقتصاد، محیط کسب و کار و ... بنویسند.

در جامعه ما که همیشه پتانسیل خوبی برای هیجان‌زدگی دارد و از پیش‌بینی‌ نشده‌ها بیشتر ذوق می‌کند تا به ثمرنشستن  برنامه‌ریزی‌ها، اجازه دهید که عامیانه بپرسم: «وزیر کیست؟» و ادامه‌اش دهم که «آیا او یک سوپرمن است؟»

وقتی مصوبه‌های مختلف اجرا نشده و سطحی بودن پای‌بندی به قرار و چارچوب‌ها و «پس نفع من چه می‌شود؟» و نگاه‌های فردی این‌چنین در لایه‌های مختلف جامعه دیده می‌شود، آیا باور و انرژی و عزم یک وزیر، می‌تواند تغییراتی منجر به هیجان‌زدگی ما را در پی بیاورد؟

پاسخ پیش‌فرض: خیر

توضیح: مگر همه چیز دست اوست. لایه‌های مختلف مدیریتی در مجموعه تحت امر او هستند که تا بخواهد تصمیمش را به اجرا برساند، هزار تغییر در محتوا و شکل رخ می‌دهد. تا حد امکان او را سر کار می‌گذارند و پیج و تاب می‌دهند تا او هم خسته شود و با روزمرگی مجموعه‌اش را تا دم تغییر مدیریت پیش ببرد.

پاسخ هیجان‌زده: بله

توضیح: الگو بودن مدیر ارشد و تصریح در باورها و ارزش‌های مهم و کلیدی برای سازمان می‌تواند جریان تغییر فرهنگ را در پی داشته باشد. تصمیم‌های کلیدی او، انتخاب‌های با درایت و سپردن کلیدهای مهم به افراد لایق در دست داشتن آن، گره زدن ساز و کارهای سازمانی با ذی‌نفعان و خواسته‌های شفاف و قانونی و مشروع ایشان، تعریف برنامه‌های منجر به خروجی‌های کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت، می‌تواند امیدوارانه مجموعه تحت امر او را به پیش ببرد.

در نشست‌های مختلفی که تجربه کرده‌ام، هم مدیرانی در قامت وزیر و هم در کسوت مدیرعامل بنگاه‌های خصوصی را دیده‌ام که شاهدی بر هر دو نوع پاسخ پیش‌فرض بوده‌اند؛ هم سوپرمن و هم طبل توخالی!

دغدغه مهمی که از روی کار آمدن دولت محترم کنونی ذهنم را مشغول کرده، این است که آیا در کنار همه مشغله‌های اجرایی و راه‌انداختن امور متوقف یا نیمه‌کاره و تدوام کارهای خوب گذشته، مجال و برنامه جدی هم برای تربیت نسل دارند؟ آیا مدیران آینده ایران ما، همچنان از میان کهنه‌کاران و قدیمی‌ها خواهند بود؟ آیا جوان‌هایی به میان گود مدیریت اجرایی و کلان کشور می‌آیند که با دیدن کارنامه و بروز استعدادهایشان، تحسین‌شان نماییم و اول نپرسیم که فرزند کدام آقازاده‌ یا داماد کدام حضرت اجل است که چنین مسؤولیتی به او داده‌اند؟

پاسخ پیش‌فرض: بله

پاسخ هیجان‌زده: خیر