Dean Was Waiting to Start One Day, Not Now!
Couple of months ago I have been invited to deliver a tutorial session for a group of Industrial Engineering students in a famous university. Before the session, I met the dean of school and we talked about his wishes to promote creativity, problem solving approach and TRIZ in their school for the young students. Waiting for a new course definition and approval and a good faculty member was in his mind. We discussed about bringing creativity in application of learning in several available course and new solutions. Like waht has experienced in other universities in Iran, also in Netherlands and South Korea. Finally proposed him not to wait for one day in future after course approval, start from tomorrow morning and next semester.
به دعوت انجمن علمی دانشکده، وعده برگزاری یک کارگاه TRIZ داشتیم. پیش از شروع جلسه، همراه با نماینده دانشجویان نزد رییس دانشکده رفتیم. آشناییام با ایشان سابقهای حدودا 14 ساله دارد؛ از زمانی که هنوز مهندس خطابشان میکردند. از علاقههاشان تعریف میکردند: ایجاد ذوق و شوق بیشتر در دانشجویان، آشنا کردن آنها با خلاقیت و نوآوری، آوردن درس مرتبط با تفکر خلاقانه و حل مساله و نوآوری و حتی TRIZ در دروس موجود و رایج دانشکدههای مهندسی صنایع و مسالههای اجرایی و اداری که در این راه دارند.
از جمله دشواری مصوب کردن درس و محتوای جدید، نداشتن عضو هیاتعلمی متخصص در این زمینه و نشدنیهایی دیگری که تا الان نگذاشته دانشجویان جوان، سر کلاسها و در مسیر جاری یادگیریهای دانشکدهای و لیسانس و فوقلیسانس خواندن از خلاقیت و نوآوری و متدولوژیهایی مانند تریز بدانند و دربارهشان بخوانند.
عرض کردم:
چرا فقط به همین یک راه فکر میکنید؟
مگر دانستههای ما، سر کلاس رسمی دانشگاه و به لطف استاد فلان درس رخ داد؟
این خوب است که یک درس ویژه انواع سسها و چاشنیها و نقش آنها در پخت و پز داشته باشیم به طور خاص. حالا که نداریم، میتوانیم در همه درسها ساعتی و فرصتی را چاشنیوار به این مقوله بپردازیم. از خلاقانه یاد دادن موضوع کلاسیک درس، تا تعریف پروژهای که در آن کشفی صورت گیرد و بدون خلاقیت جواب یافت نشود، تا دعوت از دیگرانی که شاید روزی در همین دانشکده درس خواندهاند و حالا حرف عملی و دانش نظری در این خصوص دارند.
مثال آوردم خدمتشان از تجربههای این دو سه سال گذشته و دعوتهای تکجلسهای آقای دکتر حاجییخچالی در دانشگاه تهران برای صحبت از تفکر خلاقانه و نوآوری و TRIZ برای دانشجوهای MBA و بازخوردهایی که بعدها در محیط کار از همان دانشجویان که حالا کارشناس و مدیر شدهاند، گرفتهایم.
از تماشای ویدئویی مرتبط سر کلاس و بررسی و تحلیل آن همراه با استاد درس. از تغییر روش تدریس، تا گونهای دیگر آزمون گرفتن.
کتاب تازهشان را هدیه دادند و عکسی گرفتیم به یادگار از این دیدار.
امیدوارم منتظر یک روزی که درس جدیدی مصوب شود و حرف زدن از خلاقیت و نوآوری یک اجبار درسی به شمار آید، نشوند. کاش از همان فردا و ترم پیش رو، نقشه بروز یافتن خلاقیت و ابتکار در یاددهی و یادگیری را اجرایی کنند تا به جای «از آینده نامعلوم» از همین حالا دانشجویان جوان ما برای رویارویی با «آینده نامعلوم و مسالههایش» دانش و ابزاری داشته باشند.