انگار «جان» یکی از ارزانترینهای این سرزمین است! سه سال است که نمیخواهم این یادداشت را جایی بنویسم. سالها است که دوست ندارم عدد و رقم و آمار مربوط به تلفات جادهای را هضم و تحلیل کنم. نگاهی ساده به خانواده و نزدیکان و اطرافمان که بیندازیم، حتما چند مورد عزیز از دست رفته خردسال و جوان و پیر سراغ داریم که در تصادف رانندگی از دست رفته باشند. به پیامدهای روانی نبودشان و آسیبی که به روایت برخی روانشناسان تا سه نسل بعد نیز آثارش میماند کاری ندارم. به این که هر یکی که میرود، یعنی چقدر سرمایه و فرصت سازندگی در کشور را از دست میدهیم هم نمیپردازم. اما یادم هست که برای داشتن هر یک انسان کاربلد، باید از تولد تا تربیت درست و دانا و ماهر شدن وی صبر کرد. از تولید انبوه یا ترکیب مواد شیمیایی کارخانهای به منابع انسانی که سرمایههای هر جامعه هستند نمیرسیم. بیشتر متحیرم که چقدر نسبت به «ایمنی» بیحس هستیم!
بیحسی در رانندگیهای ما هم یکی از جنبههای نفهمیدن ما در رانندگی است. وقتی قرار است به چپ یا راست بپیچیم، نسبت به راهنما زدن بیتفاوتیم. وقتی میخواهیم برای کاری چند دقیقهای، خودرو را ترک کنیم، نسبت به تنگ کردن گذر دیگر شهروندان و آزار رساندن به آنها، بیتفاوتیم. وقتی سر تقاطع چراغ قرمز میشود، نسبت به خط عابر پیاده هم بیحس هستیم. برای سوار و پیاده کردن مسافر، نسبت به توقف کنار خیابان یا وسط آن بیتفاوتیم. اما وقتی نزدیکان ما دچار هر یک از این بیتفاوتیها بشوند و خمی به ابرویشان بیاید، حتما باتفاوت و قانوندان میشویم.
امروز که خبر تصادف دو اتوبوس در اتوبان تهران ـ قم را روی موبایلم دیدم، نتوانستم از خیر این یادداشت بگذرم. چون متخصص این حوزه نیستم سراغ منابع و مرجعهای بینالمللی و گزارشهای رسمی نرفتم. به عنوان یک شهروند دنیای وب، «آمار تلفات جادهای» را گوگل کردم و به خبرهایی در خبرگزاریها رسیدم. از جمله این که میانگین آمار کشته شدگان حوادث رانندگی جهان 20.8 نفر به ازای هر 100.000 نفر است. این عدد در ایران 35.8 و جزو بالاترین تعداد است. اینجا اطلاعات بیشتری آورده شده است. عدد دقیق و اطلاعات مدونی هم در وبسایت پلیس راهور نیافتم.
آن چه یافتم میگفت که مثلا از سال 1385 سیر نزولی تعداد تلفات داشتهایم و برای سال 1390 عدد 20.000 ثبت شده است.
وقتی 20.000 کشته اعلام شده پلیس راهور را با متوسط قد 1.5 متر در نظر میگیرم. ضرب و تقسیم سادهای مرا به 30 کیلومتر جنازه پشت سر هم ردیف شده میکشاند. خیابان ولیعصر یعنی طولانیترین خیابان ایران و خاورمیانه از میدان راهآهن تا تجریش 17.9 کیلومتر است. تقریبا از خروجی تهران تا ورودی کرج را میشود با همین آمار جنازه چید. اصلا هر کجا که هستید و این یادداشت را میخوانید، به شعاع 30 کیلومتری خود فکر کنید و این تصویر دردناک را تجسم فرمایید. شاید برای این که از بیحسی و بیتفاوتی در آییم لازم باشد چنین تصویرهایی را پیش چشممان بیاورند، پیش از آن که خبر جدیدی از یک تصادف منجر به فوت بشنویم.