Unfortunately, green growth is a myth, or at least an inadequate response to the challenges that lie ahead, because it ignores social, political and personal dimensions of sustainability


دنیای امروزمان را در نظر بگیریم: کسب و کارها به سرعت تغییر می کنند؛ منابع سنتی در حال کاهش هستند؛ بازار رقابتی و بی رحم است، سطح تقاضا نوسانات بسیار دارد و معمولا پیش بینی دقیق آن دشوار است؛ عوامل تاثیرگذار بر سلیقه مصرف کنندگان متنوع تر شده اند، دغدغه های مصرف کننده از سطح فردی به سطوح اجتماعی و زیست محیطی گسترده شده است و غیره و غیره و غیره. در چنین دنیایی کسب و کارها می بایست به ارائه محصولات بهتر / بیشتر با استفاده از منابع کمتر بپردازند یا حتی به جای مصرف منابع، آنها را تولید کنند. مثلا هوایی که از اگزوز خودرو خارج می شود تمیزتر از هوای جلوی آن باشد، یا لپ تاپ به جای مصرف انرژی الکتریکی، باتری خود و دیگر وسایل را شارژ کند. این بحث ها در آنچه به مقوله سبز می شناسیم طبقه بندی می شوند. در نظر داشته باشید که در کشور ما بسیار پیش می آید که سبز و پایدار به یک معنا بکار می روند در حالی که هر پایداری باید سبز باشد اما هر سبزی لزوما پایدار نیست. مثلا منظور از کسب و کار سبز، کسب و کاری است که به محیط زیست را در برنامه های خود اهمیت می دهد اما کسب و کار پایدار، کسب و کاری است که خیرش به جامعه و محیط زیست می رسد و همزمان از لحاظ اقتصادی هم سودآوراست. در واقع این سه، یعنی جامعه، محیط زیست و منفعت اقتصادی سه ستون اصلی کسب و کار پایدار هستند.

Making It 16

 

مجله Making It که هر سه ماه یکبار توسط اداره توسعه صنعتی سازمان ملل متحد منتشر می شود در شماره 16 خود (اینجا بخوانید) با نگاه واقع بینانه ای به مقوله کسب و کار سبز پرداخته است. در این شماره می خوانیم: « متاسفانه اینکه سازمان ها با در نظر گرفتن همه ی عوامل سبز در مسیر توسعه حرکت کنند، افسانه است و در واقع یک یا تعدادی از عوامل ارضا می شوند به قیمت از میان رفتن تعدادی دیگر. مثلا کسب و کارهایی که مسیر رشد خود را از طریق سبز برنامه ریزی کرده اند اصول زیست محیطی را در نظر می گیرند اما از نیازهای اجتماعی، سیاسی و روانشناختی  پرسنل غافل می شوند. » پیشنهاد می کنم اگر به این مقوله علاقه مند هستید، گشتی در صفحات شماره 16 مجله Making It بزنید.