Studying at university

 

Studying at university may be a little different from what you think! Sometimes you find situations quite far from what you think of!

        

 

ورود به دانشگاه: همه ی ما قبل از ورود به دانشگاه به این فکر می کنیم که داریم وارد محیطی متفاوت تر از قبل می شیم که حتما از جایی که الآن درش هستیم بهتره. شاید از خاطرات خوب بزرگترها درباره دانشگاه شنیدیم، از محیط جذاب و پر جنب و جوش دانشگاه و حتما با چند نفری راجع بهش صحبت کردیم. به این فکر کردیم و کلی مشاوره گرفتیم که کدوم رشته رو انتخاب کنیم که بعدا در کاری که دوست داریم یا کاری که درآمد خوبی داره استخدام بشیم. شنیدیم که توی دانشگاه قراره یاد بگیریم که چطور در گروه های مختلف فعالیت کنیم و در جامعه فعال باشیم، چطور با افراد مختلف با طرز فکرهای مختلف برخورد کنیم و ...

بعد از کلی درس خوندن برای کنکور دادن آماده می شیم، کنکور می دیم، منتظر نتیجه می مونیم. نتیجه ها رو که می دن خیلی هامون می فهمیم اون چیزی که فکر می کردیم و دوست داشتیم نشده و باید در دانشگاهی که حتی اسمشو هم نشنیدم درس بخونیم!!

با خودمون فکر می کنیم: "حتما اینم یه دانشگاه مثل بقیه دانشگاه هایی که راجع بهش شنیدم، قراره دوران خوبی باشه".

شغل آینده: بعد از چند ترم درس خوندن، متوجه می شی که رشته ای که می خونی در عمل اون چیزی نیست که بتونی باهاش بری سر کار. چون درسهایی که پاس می کنی اصلا ربطی به اون شغل و کارش نداره. پس می فهمی که خواستن پنج سال سابقه کار برای استخدام در شرکتها خواسته ای کاملا منطقیه.

فعالیت گروهی: اصلا توی دانشگاه گروهی نمی بینی که بخوای توش فعالیت داشته باشی! گروه ها و انجمن های دانشگاه چند نفرین که برای اینکه اتاقی داشته باشن که توش دور هم جمع بشن انجمن تشکیل دادن. فعالیت ها هم اگر باشن اکثرا در مرحله اعلامیه می مونن و در همون مرحله هم game over می شن. به فکر می افتی که انجمنی تشکیل بدی ولی ......  به پاراگراف بعد رجوع کنید!

محیط جذاب و پر جنب و جوش: بلاخره صبح یه روزی میرسه که اگه بری دانشگاه احتمالا دنبال این می گردی که ببینی کدوم استاد امروز نیومده که کلاسش تشکیل نشه و در نتیجه کلاسهای استادای دیگه رو - که حتما از کاری که بیرون داری کم اهمیت تره - بپیچونی و از دانشگاه بزنی بیرون. کم کم دانشگاه برات مثل یه زندان می شه. خب کی حال داره تو همچین وضعی، انجمن یا گروه یا هر چیز دیگه ای تشکیل بده!

یادگیری برخورد با افراد مختلف: بعد از امتحانا بچه ها رو می بینی که دنبال استاد تو راهروهای دانشکده و توی حیاط راه افتادن و برای یک یا چند نمره ی بیشتر، چه التماسی که به استاد نمی کنن و چه دروغهایی که سر هم نمی کنن و چه تعریف هایی که از استاد نمی کنن - همونهایی که تا قبل از دیدن استاد بیرون کلاس داشتن پشت سرش حرف می زدن -  استاد هم که انگار لذت التماس شنیدن رو زیر قیافه ی جدی و گاهی نیشخندها، با ادامه دادن به حرکتش در راهرو قایم میکنه، به احتمال زیاد بالاخره راضی می شه که نمره رو بده. اگرم نمره نده که به چشم همون بچه ها یکی از بدترین و بی سواد ترین استادای دانشگاست!

فارغ التحصیلی: تصور کنید رفتید دنبال کارهای فارغ التحصیلیتون. تمام کارها رو انجام دادید و حالا مونده رفتن به آخرین اتاق و گرفتن آخرین نامه. به سمت اتاق مربوطه که میری، به در بسته می خوری. می گی حتما رفته برای ناهار، بعد از ناهار حتما میاد. بعد از یک ساعت که تمام کارمندای دیگه از ناهار برگشتن و دیگه وقت اداری داره تموم می شه، مطمئن می شی که قرار نیست امروز ناهار این کارمند عزیز تموم بشه و یک بار دیگه باید بیای دانشگاه تا بتونی کارتو تموم کنی...  توی راه برگشت، دم در دانشگاه همون شخصی رو که کلی منتظرش بودی می بینی.

 

  • آقای فلانی سلام. شما اینجایید، من 2 ساعته دم دفترتون منتظر شمام. یک برگه دارم که شما باید امضا کنید.
  • من که الآن نمی تونم مهر و امضا کنم.
  • پس کی می تونید
  • توی دفترم!
  • شما الآن 2 ساعته توی دفترتون نیستید که
  • ماشینم خراب شده، دارم درستش می کنم. مرخصی رد کردم. برو فردا بیا!

میگی: ایول! "عجب جواب منطقی ای!" مخصوصا وقتی که دانشگاهتون بیرون از شهره (نه جایی مثل میدون ونک یا انقلاب یا هر جایی توی شهری مثل تهران) و حدود یک ساعت و نیم طول می کشه از خونه برسی دانشگاه، و با احتساب زمان برگشت، حدود سه ساعت باید توی راه باشی تا فقط یک امضا و مهر از یک نفر بگیری. تازه اگه ماشینش سالم باشه!

احساس آمادگی: حالا بعد از چهار، پنج سال درس خوندن برای گرفتن مدرک کارشناسی، برای حضور در جامعه، محل کار، گروه های فرهنگی و سیاسی و هنری و ... کاملا احساس آمادگی می کنی. ولی احتمالا تمام این ارگانها هم باید برای پذیرفتن شما احساس آمادگی کنند که نمی دونم چرا اکثرا این احساس رو ندارن!

انصاف: البته باید اشاره کنم که تمام دانشگاه ها هم مثل هم نیستند. خیلی هاشونم قطعا نمی تونن به این خوبی وظایف تربیت فرد مفید برای جامعه رو انجام بدن! پس دیدن همه به یک چشم هم بی انصافیه واقعا.

منبع عکس: اسینا